هوش مصنوعی: شاعر در این متن بیان می‌کند که او پری‌زاده است و نمی‌داند خواب کجاست. او اشاره می‌کند که شب زمان استراحت اوست و از مخاطب می‌خواهد که به دلیل داشتن سر و دماغ، استراحت کند. شاعر همچنین به موضوع دخل و خرج و شیوه‌های زندگی اشاره می‌کند و توصیه می‌کند که از دنیا چیزی بیش از حد نیاز نخواهیم. در نهایت، او به بخت و اقبال افراد اشاره می‌کند و از ندانستن اینکه چه کسی بخت خوبی دارد، اظهار ناتوانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم فلسفی و تفکربرانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل شمارهٔ ۴۱۷

من پَری زاده‌اَم و خواب نَدانَم که کجاست
چونک شب گشت نَخُسپَند که شبْ نوبَتِ ماست

چون دِماغ است و سَرسْتَت مَکُن اِسْتیزه بِخُسب
دَخْل و خَرج است چُنین شیوه و تَدبیر سِزاست

خَرجِ بی‌دَخْل خدایی‌ست زِ دنیا مَطَلَب
هر کِه را هست زِهی بَخْت نَدانَم که کِه راست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.