هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی می‌خواهد که شرابی اصیل و خالص به او بدهد، شرابی که باعث شادی و نشاط شود و نه مانند زهر، نشاط را از بین ببرد. او از ساقی می‌خواهد که جام جفا را بردارد و جام وفا را جایگزین کند تا کسی نگوید که ساقی از وفا برگشته است. شاعر به عشق و تأثیر آن بر دل اشاره می‌کند و از ساقی می‌خواهد که شرابی بدهد که باعث رهایی از بلا شود و مجلسی پر از گل‌هایی که خداوند آفریده است. در نهایت، شاعر آرزو می‌کند که همه مست شوند و در برابر نقشی که خداوند به خودی خود نوشته است، سجده کنند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۲۱

ساقیا این میْ از انگورِ کُدامین پُشته ست؟
که دل و جانِ حَریفانْ زِ خُمارْ آغشته ست؟

خُم پیشین بِگُشا و سَرِ این خُم بَربَنْد
که چو زَهرست نَشاطِ هَمِگان را کُشته‌ست

بَندْ این جام جَفا جامِ وَفا را بَرگیر
تا نگویند که ساقی زِ وَفا بَرگشته‌ست

دَردِه آن بادهٔ اول که مُبارک باده ست
مَگُسِل آن رشتهٔ اوَّلْ که مُبارک رِشته‌ست

صد شکوفه زِ یکی جُرعه بَرین خاک زِ چیست؟
تا چه عشق‌ست که اَنْدَر دلِ ما بِسْرِشته‌ست

بر دَرِ خانهٔ دلْ این لَگَدِ سَخت مَزَن
هان که ویران شود این خانهٔ دلْ یک خِشْته‌ست

باده‌یی دِهْ که بدان باده بَلا واگردد
مَجْلِسی دِهْ پُر از آن گُل که خدایَش کِشته‌ست

تا همه مَست شویم و زِ طَرَب سجده کنیم
پیشِ نَقْشی که خدایَش به خودی بِنْوشته‌ست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.