۴۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۵

عاشقان را جُست و جو از خویش نیست
در جهانْ جوینده جُز او بیش نیست

این جهان و آن جهانْ یک گوهر است
در حقیقتْ کُفر و دین و کیش نیست

ای دَمَت عیسی دم از دوری مَزَن
من غُلامِ آن کِه دوراَنْدیش نیست

گَر بگویی پس رَوَم نی پس مَرو
وَرْ بگویی پیش نی رَه پیش نیست

دست بُگْشا دامَنِ خود را بگیر
مَرهَمِ این ریشْ جُز این ریش نیست

جُزوِ درویشند جُمله نیک و بَد
هر کِه نَبْوَد او چُنین درویش نیست

هر کِه از جا رفت جایِ او دل ست
همچو دلْ اَنْدَر جهانْ جاییش نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.