هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از سردرگمی و اختلافات درونی و بیرونی سخن می‌گوید. او از گم‌کردن راه خود، اختلافات میان افراد، و جنگ و نزاع‌های بی‌پایان پرسش می‌کند. در نهایت، به شراب پناه می‌برد تا شاید پاسخ این پرسش‌ها را در آن بیابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، اشاره به شراب و مفاهیم مرتبط با آن ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۳

اَنْدَر این جمعْ شَرَرها زِ کجاست؟
دودِ سودایِ هُنرها زِ کجاست؟

من سَرِ رشتهٔ خود گُم کردم
کین مُخالف شُده سَرها زِ کجاست؟

گَر نه دل‌هایِ شما مُختلفَند
در من از جنگْ اثرها زِ کجاست؟

گَر چو زَنجیر به هم پیوستیم
این فروبَستن دَرها زِ کجاست؟

گَر نه صد مُرغِ مخالف این جاست
جنگ و بَرکَنْدنِ پَرها زِ کجاست؟

ساقیا باده به پیش آر که میْ
خود بگوید که دِگَرها زِ کجاست؟

تو اگر جُرعه نریزی بر خاک
خاک را از تو خَبَرها زِ کجاست؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۰/۱۱/۲۳ ۰۲:۵۴

عالی