۳۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۴

نوبَتِ وَصل و لِقاست نوبَتِ حَشْر و بَقاست
نوبَتِ لُطف و عَطاست بَحرِ صَفا در صَفاست

دُرجِ عَطا شُد پدید غُرِّهٔ دریا رَسید
صُبحِ سَعادت دَمید صُبح چه؟ نورِ خداست

صورت و تصویر کیست؟ این شَهْ و این میر کیست؟
این خِرَدِ پیر کیست؟ این همه روپوش‌هاست

چارهٔ روپوش‌ها هست چُنین جوش‌ها
چَشمهٔ این نوش‌ها در سَر و چَشمِ شماست

در سَرِ خود پیچ لیک هست شما را دو سَر
این سَرِ خاک از زمین وان سَرِ پاک از سَماست

ای بَسْ سَرهایِ پاک ریخته در پایِ خاک
تا تو بدانی که سَر زان سَرِ دیگر به پاست

آن سَرِ اصلی نَهان وان سَرِ فرعی عِیان
دان که پَسِ این جهان عالَمِ بی‌مُنْتَهاست

مَشک بِبَند ای سَقا میْ نَبَرَد خُنْبِ ما
کوزهٔ ادراک‌ها تَنگ ازین تَنگناست

از سویِ تبریز تافت شَمسِ حَق و گُفتَمَش
نورِ تو هم مُتَّصِل با همه و هم جُداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.