هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر با غم و اندوه سخن میگوید و بیان میکند که غم و ناراحتی در برابر عشق و شادی ارزشی ندارد. شاعر تأکید میکند که عشق و دلبری تنها چیزی است که ارزش توجه و تلاش دارد و غم و اندوه نمیتواند جایگزین آن شود. او همچنین به این موضوع اشاره میکند که تنها کسانی که دل دارند میتوانند عشق را درک کنند و به دنبال آن بروند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۴۷۰
ای غَم اگر مو شوی پیشِ مَنَت بار نیست
در شِکَرینهیْ یَقین سِرکهٔ اِنْکار نیست
گر چه تو خونْ خوارهیی رَهزَن و عَیّارهیی
قبلهٔ ما غیرِ آن دِلْبَرِ عَیّار نیست
کانِ شِکَرهاست او مَستیِ سَرهاست او
رَه نَبَرَد با وِیْ آنْک مُرغِ شِکَرخوار نیست
هر کِه دلی داشتهست بَندهٔ دِلْبَر شُدهست
هر کِه ندارد دلی طالِبِ دِلْدار نیست
کَل چه کُند شانه را چون که وِرا موی نیست
پود چه کار آیَدَش آن کِه وِرا تار نیست
با سَرِ میدان چه کار آن کِه بُوَد خَرسَوار
تا چه کُند صَیْرَفی هر کِشْ دینار نیست
جانِ کَلیم و خَلیل جانِبِ آتَشْ دَوان
نارْ نِمایَد دَرو جُز گُل و گُلْزار نیست
ای غَم ازین جا بُرو وَرْ نَه سَرَت شُد گِرو
رَنگِ شبِ تیره را تابِ مَهِ یار نیست
ای غَمِ پُرخار رو در دلِ غَمْ خوار رو
نُقْلِ بَخیلانهاَت طُعمهٔ خَمّار نیست
دیدهٔ غینِ تو تَنگ میمَت ازان تَنگ تَر
تَنگِ مَتاعِ تو را عشقْ خریدار نیست
ای غَمِ شادی شِکَن پُر شِکَر است این دَهَن
کَزْ شِکَرآکندگی ممکن گفتار نیست
در شِکَرینهیْ یَقین سِرکهٔ اِنْکار نیست
گر چه تو خونْ خوارهیی رَهزَن و عَیّارهیی
قبلهٔ ما غیرِ آن دِلْبَرِ عَیّار نیست
کانِ شِکَرهاست او مَستیِ سَرهاست او
رَه نَبَرَد با وِیْ آنْک مُرغِ شِکَرخوار نیست
هر کِه دلی داشتهست بَندهٔ دِلْبَر شُدهست
هر کِه ندارد دلی طالِبِ دِلْدار نیست
کَل چه کُند شانه را چون که وِرا موی نیست
پود چه کار آیَدَش آن کِه وِرا تار نیست
با سَرِ میدان چه کار آن کِه بُوَد خَرسَوار
تا چه کُند صَیْرَفی هر کِشْ دینار نیست
جانِ کَلیم و خَلیل جانِبِ آتَشْ دَوان
نارْ نِمایَد دَرو جُز گُل و گُلْزار نیست
ای غَم ازین جا بُرو وَرْ نَه سَرَت شُد گِرو
رَنگِ شبِ تیره را تابِ مَهِ یار نیست
ای غَمِ پُرخار رو در دلِ غَمْ خوار رو
نُقْلِ بَخیلانهاَت طُعمهٔ خَمّار نیست
دیدهٔ غینِ تو تَنگ میمَت ازان تَنگ تَر
تَنگِ مَتاعِ تو را عشقْ خریدار نیست
ای غَمِ شادی شِکَن پُر شِکَر است این دَهَن
کَزْ شِکَرآکندگی ممکن گفتار نیست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.