۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۷

زِ آفتابِ سَعادتْ مرا شَرابات است
که ذَرّه‌هایِ تَنَم حَلْقهٔ خَرابات است

صَلایِ چهرهٔ خورشیدِ ما که فردوس است
صَلایِ سایهٔ زُلْفینِ او که جَنّات است

به آسْمان و زمینْ لُطْفِ ایتیا فرمود
که آسْمان و زمینْ مَستِ آن مُراعات است

زِ هست و نیست بُرون است تَختگاهِ مَلِک
هزار ساله از آن سویِ نَفی و اثبات است

هزار دَر زِ صَفا اَنْدَرونِ دلْ باز است
شِتاب کُن که زِ تأخیرها بَس آفات است

حَیات‌هایِ حَیات آفرین بُوَد آن جا
از آن که شاهِ حَقایِقْ نه شاهِ شَهْمات است

زِ نَردبانِ درونْ هر نَفَس به مِعْراجَند
پیاله‌هایِ پُر از خون نِگَر که آیات است

در آن هوا که خداوندْ شَمسِ تبریزی‌ست
نه لافِ چَرخهٔ چَرخ است و نی سَماوات است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.