۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۷

کیست که او بندهٔ رایِ تو نیست؟
کیست که او مَستِ لِقایِ تو نیست؟

غُصّه کَشی کو که زِ خوفِ تو نیست؟
یا طَرَبیْ کان زِ رَجایِ تو نیست؟

بُخْل کَفی کو که زِ قَبضِ تو نیست؟
یا کَرَمیْ کان زِ عَطایِ تو نیست؟

لَعْلْ لبی کو که زِ کانِ تو نیست؟
مُحْتَشمی کو که گِدای تو نیست؟

مُتَّصلْ اوصافِ تو با جان‌ها
یک رَگْ بی‌بَنْد و گُشایِ تو نیست

هر دو جهان چون دو کَف و تو چو جان
کَف چه دَهَد کان زِ سَخایِ تو نیست؟

چَشم کِه دیده‌ست درین باغِ کَوْن
رَقصِ گُلیْ کان زِ هَوایِ تو نیست؟

غافلْ ناله کُنَد از جورِ خَلْق
خَلْق به جُز شِبْهِ عَصایِ تو نیست؟

جُنبشِ این جُمله عَصاها زِ توست
هر یک جُز دَرد و دَوایِ تو نیست

زَخمْ مُعلِّم زَنَد، آن چوبْ کیست؟
کیست که او بَندِ قَضایِ تو نیست؟

هَمچو سگانْ چوبِ تو را می‌گَزَند
در سَرِشان فَهْمِ جَزایِ تو نیست

دَفْعِ بَلایِ تَن و آزارِ خَلْق
جُز به مُناجات و ثَنایِ تو نیست

بِشْکَنی این چوب، نه چوبش کم است
دَفعِ دو سه چوب رَهایِ تو نیست

صاحبِ حوت از غَمِ امَّت گُریخت
جان به کجا بُرد که جایِ تو نیست؟

بِس کُن وَزْ مِحْنَتِ یونُس بِتَرس
با قَدَر اِسْتیزه به پایِ تو نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.