هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و مستی و رهایی از قید و بندهای دنیوی سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق، مستی ناشی از شراب عشق، و رهایی از غم و اندوه می‌سراید. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند عقل، خرد، و نفس اشاره می‌کند و از تأثیرات عشق بر جان و دل خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۵۰۸

شیرِ خدا بَندْ گُسَستن گرفت
ساقیِ جانْ شیشه شِکَستن گرفت

دُزدِ دِلَم گشت گرفتارِ یار
دُزدِ مرا دست بِبَستن گرفت

دوش چه شب بود که در نیم شب
بَرقْ زِ رُخسارِ تو جَستن گرفت؟

عشقِ تو آوَرْد شراب و کَباب
عقل به یک گوشه نِشَستن گرفت

ساغَرِ میْ قَهْقَهه آغاز کرد
خابیه خونابه گِرِستن گرفت

در دلِ خُم، باده چو انداخت تیر
بال و پَرِ غُصّه گُسَستن گرفت

پیرِ خِرَد دید که سَردِهْ تویی
دستْ زِ مَستانِ تو شُستن گرفت

طِفْلِ دِلَم را به کَرَم شیر دِهْ
چون سَرِ پِستانِ تو جُستن گرفت

جانِ من از شیرِ تو شُد شیرگیر
وَزْ سگیِ نَفْس، بِرَستن گرفت

ساقیِ باقی چو به جانْ باده داد
عُمرِ اَبَد یافت و بِزِسْتَن گرفت

بیش مگو راز که دِلْبَر به خشم
جانِبِ من کَژْ نِگَرِسْتَن گرفت
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.