هوش مصنوعی: این متن به بیان عشق و وفاداری می‌پردازد و از بی‌وفایی و عدم عشق به چیزهای ارزشمند مانند خدا، جان، و زیبایی‌های جهان انتقاد می‌کند. همچنین، از عدم عشق به زندگی و مرگ نیز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۳

ای بی‌وَفا جانی که او بر ذوالْوَفا عاشق نشُد
قَهرِ خدا باشد که بر لُطفِ خدا عاشق نشُد

چون کرد بر عالَم گُذَر سُلطانِ ما زاغَ الْبَصَر
نَقْشی بِدید آخر که او بر نَقْش‌ها عاشق نشُد

جانی کجا باشد که او بر اصلِ جانْ مَفتون نَشُد
آهن کجا باشد که بر آهن رُبا عاشق نشُد

من بر دَرِ این شهر دی بِشْنیدم از جمع پَری
خانه‌ش به دِهْ بادا که او بر شهرِ ما عاشق نشُد

ای وایِ آن ماهی که او پیوسته بر خُشکی فُتَد
ای وایِ آن مِسّی که او بر کیمیا عاشق نشُد

بسته بُوَد راهِ اَجَل نَبْوَد خَلاصَش مُعْتَجَل
هم عیش را لایِق نَبُد هم مرگ را عاشق نشُد
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.