۴۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴۵

بی‌تو به سَر می‌نشود با دِگَری می‌نَشَود
هر چه کُنم عشقْ بیانْ بی‌جِگَری می‌نَشَود

اشکِ دَوانْ هر سَحَری از دِلَم آرَد خَبَری
هیچ کسی را زِ دِلَم خود خَبَری می‌نَشَود

یک سَرِ مو از غَمِ تو نیست که اَنْدَر تَنِ من
آبِ حَیاتی نَدَهَد یا گُهَری می‌نَشَود

ای غَمِ تو راحتِ جان چیستَت این جُمله فَغان؟
تا نَزَنَم بانگ و فَغان خود حَشَری می‌نَشَود

مَیلِ تو سویِ حَشَر است پیشهٔ تو شور و شَر است
بی‌رَه و رایِ تو شَها رَه گُذری می‌نَشَود

چیست حَشَر از خودِ خودْ رَفتنِ جان‌ها به سَفَر
مُرغ چو در بَیضهٔ خود بال و پَری می‌نَشَود

بیست چو خورشید اگر تابَد اَنْدَر شبِ من
تا تو قَدَم دَرنَنَهی خودْ سَحَری می‌نَشَود

دانهٔ دلْ کاشته‌یی زیرِ چُنین آب و گِلی
تا به بَهارت نَرَسد او شَجَری می‌نَشَود

در غَزَلَم جَبْر و قَدْر هست ازین دو بِگُذَر
زان که ازین بَحث به جُز شور و شَری می‌نَشَود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.