هوش مصنوعی: این متن شعری است که از رسیدن بهار و یار سخن می‌گوید. در آن، طبیعت و عناصر آن مانند باغ، سبزه، غنچه و آسمان به استقبال بهار و یار می‌روند. شاعر از نور و شادی که با رسیدن یار به جهان می‌آید، سخن می‌گوید و احساسات شادی‌بخش و مستی‌آور این واقعه را توصیف می‌کند.
رده سنی: همه سنین این متن شعری است که از مفاهیم جهانی مانند طبیعت، عشق و بهار سخن می‌گوید و هیچ محتوای نامناسب یا پیچیده‌ای ندارد که محدودیت سنی ایجاد کند. بنابراین، برای همه سنین مناسب است.

غزل شمارهٔ ۵۴۹

آب زنید راه را هین که نِگار می‌رَسَد
مُژده دهید باغ را بویِ بَهار می‌رَسَد

راه دهید یار را آن مَهِ دَهْ چهار را
کَزْ رُخِ نوربَخشِ او نورْ نِثار می‌رَسَد

چاکْ شُده‌ست آسْمان غُلْغُله‌یی‌ست در جهان
عَنْبَر و مُشک می‌دَمَد سَنْجَقِ یار می‌رَسَد

رونَقِ باغ می‌رَسَد چَشم و چراغ می‌رَسَد
غَم به کِناره می‌رَوَد مَهْ به کِنار می‌رَسَد

تیرْ رَوانه می‌رَوَد سویِ نشانه می‌رَوَد
ما چه نِشَسته‌ایم پس شَهْ زِ شکار می‌رَسَد

باغْ سَلام می‌کُند سَروْ قیام می‌کُند
سَبزه پیاده می‌رَوَد غُنچه سوار می‌رَسَد

خَلْوَتیانِ آسْمان تا چه شراب می‌خورند
روحْ خراب و مَست شُد عقلْ خُمار می‌رَسَد

چون بِرَسی به کویِ ما خامُشی است خویِ ما
زان‌که زِ گفت و گویِ ما گَرد و غُبار می‌رَسَد
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.