هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جمال معشوق خود سخن می‌گوید و از تأثیرات عمیق این عشق بر دل و جان خود می‌نالد. شاعر از جنون عشق، ستایش معشوق، و تسلیم شدن در برابر اراده‌ی الهی صحبت می‌کند. همچنین، او از نقش عشق در تبدیل دل نرم به دلی سخت و مقاوم اشاره می‌کند و از لطف و مرحمت خداوند در همراهی با او در هر نفس سپاسگزاری می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۵

چون که جَمالِ حُسنِ تو اسبِ شکار زین کُند
نیست عَجَب که از جُنون صد چو مرا چُنین کُند

بال بَرآرَد این دِلَم چون که غَمَت پَرَک زَنَد
بار خدا تو حُکم کُن تا به اَبَد همین کُند

چون که ستارهٔ دِلَم با مَهِ تو قِران کُند
اَهْ که فَلَک چه لُطف‌ها از تو بَرین زمین کُند

باده به دستْ ساقی‌اَت گِردِ جهان هَمی‌رَوَد
آخِرِ کار عاقِبَت جانِ مرا گُزین کُند

گرچه بَسی بیاوَرَد در دلِ بَنده سَر کُند
غیرتِ تو بِسوزَدَش گَر نَفَسی جُزین کُند

از دلِ هَمچو آهَنَم دیو و پَری حَذَر کُند
چون دلِ هَمچو آب را عشقِ تو آهنین کُند

جانِ چو تیرْ راستِ من در کَفِ توست چون کَمان
چَرخ ازین زِ کینِ من هر طَرَفی کَمین کُند

دیدهٔ چَرخ و چَرخیان نَقْش کُند نشانِ من
زان که مرا به هر نَفَس لُطفِ تو هم‌نِشین کُند

سَجده کُنم به هر نَفَس از پِیِ شُکرِ آن که حَق
در تبریز مَر مَرا بَندهٔ شَمسِ دین کُند
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۶
نظرها و حاشیه ها
Samir so
۱۴۰۴/۴/۲۴ ۱۸:۱۷

درود بر مولانای درافشان بی دلیل لقب مولانا دران زمان بهش تعلق نگرفته بی شک در زمان خود یکی از نشانه ها و حجت خداوند در زمین بوده ولی مردم اگاهی کاملی از وجودش نداشتند وگرنه با اشعارش باید هشتصد سال پیش جهان به بیداری میرسید ولی خوب تقدیر و خواست خداوند شاید براین بوده که به طول انجامد