۴۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۶

دلِ من چون صَدَف باشد خیالِ دوست دُر باشد
کُنون من هم نمی‌گُنجَم کَزو این خانه پُر باشد

زِ شیرینی حَدیثَش شب شِکافیده‌ست جان را لب
عَجَب دارم که می‌گوید حَدیثِ حَقّ مُر باشد

غذاها از بُرون آید غذایِ عاشق از باطن
بَرآرَد از خود و خایَد که عاشق چون شُتُر باشد

سَبْک رو همچو پَریان شو زِ جسمِ خویش عُریان شو
مُسَلَّم نیست عُریانی مَر آن کَس را که عُر باشد

صَلاحُ الدّین به صید آمد همه شیران بُوَد صیدش
غُلامِ او کسی باشد که از دو کَوْن حُر باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.