هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند عشق، پاکی، عرفان، و ارتباط با خداوند میپردازد. شاعر از بیابان عشق سخن میگوید که در آن پاکی مطلق یافت میشود و هر ناپاکی از بین میرود. او به عظمت و بیپایانی عشق الهی اشاره میکند و از دریای بیکران عرفان سخن میگوید که در آن هر قطرهای میتواند به مقام بزرگی مانند جنید و بایزید برسد. شاعر همچنین به خطرات و سختیهای راه عرفان اشاره میکند، اما تأکید میکند که عارف و عاشق هر لحظه در حال تجربهی عید و شادی هستند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق الهی و عرفان ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۵۸۳
رَسیدم در بیابانی که عشق از وِیْ پدید آید
بیابد پاکیِ مُطْلَق دَرو هر چه پَلید آید
چه مِقْدار است مَرجان را که گردد کُفْو مَرجان را
ولی تو آفتابی بینْ که بر ذَرّه پدید آید
هزاران قُفل و هر قُفلی به عَرضِ آسْمان باشد
دو سه حرفِ چو دَندانه بر آن جُمله کلید آید
یکی لوحیست دلْ لایِح در آن دریایِ خونْ سایِح
شود غازی زِ بَعدِ آن که صد باره شهید آید
غُلامِ موجِ این بَحْرَم که هم عید است و هم نَحْرَم
غُلامِ ماهیاَم که او زِ دریا مُستَفید آید
هر آن قطره کَزین دریا به ظاهر صورتی یابد
یَقین میدان که نام او جُنَید و بایَزید آید
دَرآ ای جان و غُسلی کُن دَرین دریایِ بیپایان
که از یک قطرهٔ غُسلَت هزارانْ داد و دید آید
خَطَر دارند کَشتیها زِ اوج و موجِ هر دریا
اَمان یابَند از موجی کَزین بَحْرِ سعید آید
چو عارف را و عاشق را به هر ساعت بُوَد عیدی
نباشد مُنْتَظِر سالی که تا ایّامِ عید آید
بیابد پاکیِ مُطْلَق دَرو هر چه پَلید آید
چه مِقْدار است مَرجان را که گردد کُفْو مَرجان را
ولی تو آفتابی بینْ که بر ذَرّه پدید آید
هزاران قُفل و هر قُفلی به عَرضِ آسْمان باشد
دو سه حرفِ چو دَندانه بر آن جُمله کلید آید
یکی لوحیست دلْ لایِح در آن دریایِ خونْ سایِح
شود غازی زِ بَعدِ آن که صد باره شهید آید
غُلامِ موجِ این بَحْرَم که هم عید است و هم نَحْرَم
غُلامِ ماهیاَم که او زِ دریا مُستَفید آید
هر آن قطره کَزین دریا به ظاهر صورتی یابد
یَقین میدان که نام او جُنَید و بایَزید آید
دَرآ ای جان و غُسلی کُن دَرین دریایِ بیپایان
که از یک قطرهٔ غُسلَت هزارانْ داد و دید آید
خَطَر دارند کَشتیها زِ اوج و موجِ هر دریا
اَمان یابَند از موجی کَزین بَحْرِ سعید آید
چو عارف را و عاشق را به هر ساعت بُوَد عیدی
نباشد مُنْتَظِر سالی که تا ایّامِ عید آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.