هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق به معشوق و جذابیت‌های او سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی و جمال معشوق تمجید کرده و عشق را به عنوان حقیقتی والا توصیف می‌کند که گریز از آن ممکن نیست. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند خودشناسی، پاکی نفس و دوری از هوس‌های دنیوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۸۷

صَلا جان‌هایِ مُشتاقان که نَک دِلْدارِ خوب آمد
چو زَرکوب است آن دِلْبَر رُخِ من سیم کوب آمد

ازو کو حُسنِ مَهْ دارد هر آن کو دل نِگَه دارد
به خاکِ پایِ آن دِلْبَر که آن کَس سنگ و چوب آمد

هر آنْک از عشق بُگْریزد حقیقتْ خونِ خود ریزَد
کجا خورشید را هرگز زِ مُرغِ شبْ غروب آمد؟

بِروب از خویش این خانه بِبین آن حُسنِ شاهانه
بُرو جاروبِ لا بِسْتان که لا بَسْ خانه روب آمد

تَنِ تو هَمچو خاک آمد دَمِ تو تُخمِ پاک آمد
هَوَس‌ها چون مَلَخ‌ها شُد نَفَس‌ها چون حُبوب آمد

زِ بینایی بِگَردیدی مَگَر خوابی دِگَر دیدی؟
چه خوردی تو که قاروره پُر از خَلْط و رُسوب آمد

تو چِه شْنیدی تو چه گفتی بگو تا شب کجا خُفتی؟
حِکایَت می‌کُند رَنگَت که جاسوسُ الْقُلوب آمد

صَلاحُ الدّینِ یَعقوبان جواهربَخشِ زَرکوبان
که او خورشیدِ اسرار است و عَلّامُ الْغُیوب آمد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.