هوش مصنوعی:
این متن شعری است که مفاهیم فلسفی و عرفانی را بیان میکند. شاعر از مفاهیمی مانند بلا، غم، عقل، طاعت، و عشق صحبت میکند و به دنبال یافتن معنای زندگی و ارتباط با وجود برتر است. او از غمهای بیهوده دوری میکند و به دنبال آرامش و امنیت درونی است. شاعر همچنین به عشق و ارتباط با شمس تبریزی اشاره میکند و او را به عنوان خورشید وجود میستاید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق عرفانی و ارتباط با وجود برتر ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۶۰۳
گویند به بَلا ساقون تُرکی دو کَمان دارد
وَرْزان دو یکی کم شُد ما را چه زیان دارد؟
ای در غَمِ بیهوده از بوده و نابوده
کین کیسهٔ زَر دارد وان کاسه و خوان دارد
در شامْ اگر میری زینی به کسی بَخشَد
جانَت زِ حَسَد این جا رَنجِ خَفَقان دارد
جُز غَمْزهٔ چَشمِ شَهْ جُز غُصّهٔ خَشمِ شَهْ
وَاللَّهْ که نَیَندیشَد هر زنده که جان دارد
دیوانه کُنم خود را تا هَرزه نَیَندیشَم
دیوانهْ من از اَصْلَم ای آن که عِیان دارد
چون عقل ندارم من پیش آ که تویی عقلم
تو عقلْ بَسی آن را کو چون تو شَبان دارد
گَر طاعَت کم دارم تو طاعَت و خیرِ من
آن را که تویی طاعَت از خوفْ اَمان دارد
ای کوزه گرِ صورت مَفْروش مرا کوزه
کوزه چه کُند آن کَس کو جویِ رَوان دارد
تو وَقْف کُنی خود را بر وَقفِ یکی مُرده
من وَقفِ کسی باشم کو جان و جهان دارد
تو نیز بیا یارا تا یارْ شَوی ما را
زیرا که زِ جانِ ما جانِ تو نشان دارد
شَمسُ الْحَقِ تبریزی خورشیدِ وجود آمد
کان چَرخْ چه چَرخ است آن کان جا سَیَران دارد
وَرْزان دو یکی کم شُد ما را چه زیان دارد؟
ای در غَمِ بیهوده از بوده و نابوده
کین کیسهٔ زَر دارد وان کاسه و خوان دارد
در شامْ اگر میری زینی به کسی بَخشَد
جانَت زِ حَسَد این جا رَنجِ خَفَقان دارد
جُز غَمْزهٔ چَشمِ شَهْ جُز غُصّهٔ خَشمِ شَهْ
وَاللَّهْ که نَیَندیشَد هر زنده که جان دارد
دیوانه کُنم خود را تا هَرزه نَیَندیشَم
دیوانهْ من از اَصْلَم ای آن که عِیان دارد
چون عقل ندارم من پیش آ که تویی عقلم
تو عقلْ بَسی آن را کو چون تو شَبان دارد
گَر طاعَت کم دارم تو طاعَت و خیرِ من
آن را که تویی طاعَت از خوفْ اَمان دارد
ای کوزه گرِ صورت مَفْروش مرا کوزه
کوزه چه کُند آن کَس کو جویِ رَوان دارد
تو وَقْف کُنی خود را بر وَقفِ یکی مُرده
من وَقفِ کسی باشم کو جان و جهان دارد
تو نیز بیا یارا تا یارْ شَوی ما را
زیرا که زِ جانِ ما جانِ تو نشان دارد
شَمسُ الْحَقِ تبریزی خورشیدِ وجود آمد
کان چَرخْ چه چَرخ است آن کان جا سَیَران دارد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.