۳۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۲۷

عاشقْ به سویِ عاشق زَنجیر هَمی‌دَرَّد
دیوانه هَمی‌گردد تَدبیر هَمی‌دَرَّد

تَقصیرْ کجا گُنْجَد در گَرم رُوی عاشق؟
کَزْ آتشِ عشقِ او تَقصیر هَمی‌دَرَّد

تا حالِ جوانْ چِبْوَد کان آتشِ بی‌عِلَّت
دُرّاعهٔ تَقوی را بر پیر هَمی‌دَرَّد

صد پَردهٔ در پَرده گَر باشد در چَشمی
ابرویِ کَمان شَکْلَش از تیر هَمی‌دَرَّد

مُرغِ دلِ هر عاشق کَزْ بَیضه بُرون آید
از چَنْگَلِ تَعْجیلَش تأخیر هَمی‌دَرَّد

این عالَم چون قیر است پایِ همه بِگْرفته
چون آتشِ عشق آید این قیر هَمی‌دَرَّد

شَمسُ الْحَقِ تبریزی هم خُسرو و هم میر است
پیراهَنِ هر صَبری زان میر هَمی‌دَرَّد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.