هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید. او عشق را به عنوان نیرویی توصیف می‌کند که جان را زنده نگه می‌دارد و انسان را از مرگ نجات می‌دهد. شاعر همچنین از معشوق خود به عنوان ماه و شاه یاد می‌کند و عشق را به عنوان عاملی می‌داند که او را از وهم و گمان دور می‌کند. در نهایت، شاعر از تأثیر عشق بر روح و جان خود سخن می‌گوید و آن را به عنوان منبعی از شادی و نوآوری توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۶۲۹

عاشقْ چو مَنی باید می‌سوزد و می‌سازد
وَرْنی مَثَلِ کودک تا کَعْب هَمی‌بازد

مَهْ رو چو تویی باید ای ماهْ غُلامِ تو
تا بر همه مَهْ رویانْ می‌چَربَد و می‌نازد

عاشقْ چو مَنی باید کَزْ مَستی و بی‌خویشی
با خَلْق نَپِیوندد با خویش نَپَردازد

فارِس چو تویی باید ای شاه سَوارِ من
کَزْ وَهْم و گُمان زان سو می‌رانَد و می‌تازد

عشقْ آبِ حَیات آمد بِرْهانَدَت از مُردن
ای شاه که او خود را در عشقْ دَراَنْدازد

چون شاخِ رَز است این جان می‌کَش به خودش می‌دان
چَندان که کَشِش بیند سویِ تو هَمی‌یازد

باری دل و جانِ من مَست است در آن مَعْدن
هر روز چو نوعِشْقان فَرهنگِ نو آغازد

چون چَنگ شوی از غم خَم داده وآن گَهْ او
در بَر کَشَدَت شیرین بی‌واسطه بِنْوازد

آن آهویِ مَفْتونَش چون تازه شود خونَش
آن شیرْ بِدان آهو در مَیمَنه بُگْرازد

شَمسُ الْحَقِ تبریزی بر شَمسِ فَلَک روزی
باشد که طِرازِ نو شَعْشاعِ تو بِطْرازد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.