۴۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳۴

نَکْ ماهِ رَجَب آمد تا ماهِ عَجَب بیند
وَزْ سوختگانِ رَهْ گرمیّ و طَلَب بیند

گَر سَجده کُنان آید در اَمْن و اَمان آید
وَرْ بی‌اَدَبی آرَد سیلیّ و اَدَب بیند

حُکمی که کُند یَزدان راضی بُوَد و شادان
وَرْ سَر کَشَد از سُلطان در حَلْق کَنَب بیند

گَر دَرخورِ عشق آید خُرَّم چو دِمشق آید
وَرْ دل نَدَهَد دل را ویران چو حَلَب بیند

گوید چه سَبَب باشد آن خُرَّم و این ویران
جانِ خَضِری باید تا جانِ سَبَب بیند

آمد شَعبان عَمْدا از بَهرِ بَراتِ ما
تا روزی و بی‌روزی از بَخششِ رَب بیند

ماهِ رَمَضان آمد آن بَندِ دَهان آمد
زَد بر دَهَنِ بسته تا لَذَّتِ لب بیند

آمد قَدَحِ روزه بِشْکَست قَدَح‌ها را
تا مُنْکِرِ این عِشْرَت بی‌باده طَرَب بیند

سَغْراقِ مَعانی را بر مَعدهٔ خالی زَن
معشوقهٔ خَلْوَت را هم چَشمِ عَزَب بیند

با غِرّهٔ دولت گو هم بُگْذرد این نوبَت
چون بُگْذرد این نوبَت هم نوبَتِ تَب بیند

نوبَت بِگُذار و رو نوبَت زَنِ احمد شو
تا برفِ وجودِ تو خورشیدِ عَرَب بیند

خامُش کُن و کمتر گو بسیارْ کسی گوید
کو جاه و هوا جویَد تا نام و لَقَب بیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.