هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا جلال‌الدین بلخی است که در آن شاعر از عشق الهی و مستی معنوی سخن می‌گوید. او از ساقی می‌خواهد که جامی از شراب عشق به او بدهد تا از دنیای مادی رها شود و به حقیقت برسد. شاعر از پروانه‌ای سخن می‌گوید که در آتش عشق می‌سوزد و از این طریق به جان می‌رسد. این شعر پر از استعاره‌های عرفانی و تمثیل‌های زیبا است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، مفاهیم مستی و شراب به صورت نمادین استفاده شده‌اند که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا گمراه‌کننده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۳۵

مَستانِ میِ ما را هم ساقیِ ما باید
با آن همه شیرینی گَر تُرش کُند شاید

با آن همه حُسنْ آن مَهْ گَر ناز کُند گَهْ گَهْ
وَاللَّهْ که کُلاه از شَهْ بِسْتانَد و بِرْبایَد

پُر دِهْ قَدَحی میرم آخِر نه چو کَمْپیرم
تا شینَم و می‌میرم کین چَرخْ چه می‌زاید

فرمایْ تو ساقی را آن شادیِ باقی را
تا بادْ نَپِیمایَد تا باده بِپِیماید

صد سَر بِبُرَد در دَم از مَحْرَم و نامَحْرَم
نی غَم خورَد از ماتَم نی دستْ بیالایَد

چون شمعْ بِسوزاند پَروانهٔ مِسکین را
چون جَعْد بَراَنْدازد چون چهره بیارایَد

پَروانه چو بی‌جان شُد جانیش دَهَد تشنه
وان جانِ چو آتش را زان رَطْلْ بِفرمایَد

رَطْلی زِ میِ باقی کَزْ غایَتِ راواقی
هر نَقْش که اَنْدیشی در دل به تو بِنْمایَد

ای عشقِ خداوندی شَمسُ الْحَقِ تبریزی
چندان که بِیَفْزایی این باده بِیَفْزایَد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.