۴۹۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۸

ای قومِ به حَجّ رفته کُجایید کُجایید؟
مَعشوقْ همین جاست بیایید بیایید

معشوقِ تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سَرگشته شما در چه هَوایید؟

گَر صورتِ بی‌صورتِ معشوقْ بِبینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

دَه بار از آن راه بِدان خانه بِرَفتید
یک بار ازین خانه بَرین بامْ بَرآیید

آن خانه لَطیف است نِشانْ‌هاش بِگُفتید
از خواجهٔ آن خانه نشانی بِنَمایید

یک دستهٔ گُل کو اگر آن باغْ بِدیدیْت؟
یک گوهرِ جانْ کو اگر از بَحرِ خدایید؟

با این همه آن رنج شما گَنجِ شما باد
اَفْسوس که بر گنجِ شما پَرده شمایید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.