هوش مصنوعی: در این متن شاعر از دیدن ماه در آسمان سحرگاهی سخن می‌گوید و احساسات خود را در مواجهه با این پدیده توصیف می‌کند. او ماه را به عنوان نمادی از زیبایی و عظمت می‌بیند و احساس می‌کند که وجودش در این زیبایی حل شده است. سپس به توصیف بحر وجود و کف‌های آن می‌پردازد که هر کدام به شکل‌های مختلفی درآمده‌اند. در نهایت، شاعر از ناتوانی خود در درک کامل این مفاهیم عمیق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۴۹

بر چَرخْ سَحَرگاه یکی ماهْ عِیان شُد
از چَرخْ فرود آمد و در ما نِگَران شُد

چون باز که بِرْبایَد مُرغی به گَهِ صید
بِرْبود مرا آن مَهْ و بر چَرخْ دَوان شُد

در خود چو نَظَر کردم خود را بِنَدیدم
زیرا که در آن مَهْ تَنَم از لُطفْ چو جان شُد

در جانْ چو سَفَر کردم جُز ماه ندیدم
تا سِرِّ تَجَلّیِّ اَزَل جُمله بیان شُد

نُه چَرخِ فَلَک جُمله در آن ماه فرو شُد
کَشتیِّ وجودم همه در بَحرْ نَهان شُد

آن بَحْر بِزَد موج و خِرَد باز بَرآمَد
وآوازه دَراَفْکَند چُنین گشت و چُنان شُد

آن بَحْر کَفی کرد و به هر پاره از آن کَف
نَقْشی زِ فُلان آمد و جسمی زِ فُلان شُد

هر پاره کَفِ جسم کَزان بَحْرْ نشان یافت
در حالْ گُدازید و در آن بَحرْ رَوان شُد

بی‌دولَتِ مَخْدومی شَمسُ الْحَقِ تبریز
نی ماهْ توان دیدن و نی بَحرْ توان شُد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.