۳۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۱

بیا ای زیرک و بر گول می‌خَنْد
بیا ای راه دانْ بر غول می‌خَنْد

چو در سُلطانِ بی‌عِلَّت رَسیدی
هَلا بر عِلَّت و مَعْلول می‌خَنْد

اگر بر نَفْسِ نَحْسی دیو شُد چیر
بُرو بر خاذِل و مَخْذول می‌خَنْد

چو مُردهْ مُرده‌یی را کرد مَعْزول
تو خوش بر عازِل و مَعْزول می‌خَنْد

مِثالِ مُحْتَلِم پِنْدار عَزلَش
تو هم بر فاعِل و مَفْعول می‌خَنْد

یکی در خوابْ حاصل کرد مُلْکی
بُرو بر حاصِل و مَحْصول می‌خَنْد

سوآلی گفت کوری پیشِ کَرّی
دِلا بر سایِل و مَسئول می‌خَنْد

وَگَر گوید فروشُستَم فُلان را
هَلا بر غاسِل و مَغْسول می‌خَنْد

چو نَقْدَت دست داد از نَقْل بس کُن
خَمُش بر ناقِل و مَنْقول می‌خَنْد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.