۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۷۱

دِلَم را نالهٔ سُرنایْ باید
که از سُرنایْ بویِ یار آید

به جان خواهم نَوایِ عاشقانه
کَزان ناله جَمالِ جانْ نِماید

هَمی‌نالم که از غَم باردارم
عَجَب این جانِ نالانْ تا چه زاید

بگو ای نایْ حالِ عاشقان را
که آوازِ تو جانْ می‌آزماید

ببین ای جانِ من کَزْ بانگِ طاسی
مَهِ بِگْرفته چون وا می‌گُشاید

بِخوان بر سینهٔ دلْ این عَزیمَت
که تا فریاد از پَریان بَرآیَد

چو ناله مونسِ رَنْجور گردد
گَرَش گویی خَمُش کُن هم نَشایَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.