هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق واقعی قابل اندازه‌گیری و سنجش نیست. او از دلبری می‌گوید که در آغوش نمی‌گنجد و از مستی خود که باعث شکستن ترازو شده است. شاعر همچنین به ناسازگاری برخی افراد و موقعیت‌ها اشاره می‌کند و در پایان، از شمس تبریز به عنوان شخصیتی برتر یاد می‌کند که ارزش‌های والایی دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۷۲

بگویم خُفْیه تا خواجه نَرَنْجَد
که آن دِلْبَر هَمی در بَر نگُنْجَد

زِ مَستی من تَرازو را شِکَستم
تَرازو کانِ گوهر را نَسَنجَد

بُتان را جُمله زو بِدْرید سَربَند
که ماده گرگ با یوسُف نَغَنجَد

هم از جُمله‌یْ سِیَه رویی‌ست آن نیز
که پیشِ رومی‌یی زَنْجی بِزَنجَد

قُراضه کیست پیشِ شَمسِ تبریز؟
که گنجِ زَرْ بیارد یا بِگَنجَد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.