هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی سخن میگوید. شخصیتی به نام دیو عاشق یک پری میشود و در این راه، عقل خود را از دست میدهد. او با دیدن پری، به عشق او گرفتار شده و به خدمت او درمیآید. در نهایت، عشق او را به مقامهای بالاتر میرساند و او را از دیوی بیجان و زبان به موجودی با جان و عشق تبدیل میکند. شاعر همچنین از درد فراق و هجران سخن میگوید و به عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و تغییردهنده اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۶۷۹
چو دیوَم عاشقِ آن یک پَری شُد
زِ دیویْ خویشتن یک سَر بَری شُد
چو ناگاهان بِدیدش هَمچو بَرقی
بُرون پَرّید عقلش زان سَری شُد
در انگشتِ پَری مُهرِ سُلَیمان
چو دید آن جان و دلْ در چاکری شُد
چو سِرِّ چاکریِّ عشق دریافت
فَرازِ هفت چَرخِ مِهْتری شُد
چو لب تَر کرد او از جامِ عشقش
بدان خشکیْ لَبِ او از تَری شُد
چو شُد او مُشتریِّ عشقِ جِنّی
کَمینه بَندگانَش مُشتری شُد
چو گاوی بود بیجان و زبانْ دیو
بِدادَش جان و عشقش سامِری شُد
همه جور و جَفا و مِحْنَتِ عشق
بَرو شیرینْ چو مِهْرِ مادری شُد
مَگَر دَردِ فراق و جورِ هِجْران
که تابِ آن نَبودَش زان بَری شُد
زِ دستِ هَجْرِ او تا پیشِ مَخْدوم
که شَمسُ الدّینْست بَهرِ داوری شُد
چو دیو آمد به پیشَش خاکْ بوسید
از آنَش با ملایک هَمپَری شُد
از آن مَستی به تبریز است گَردان
که از جانَش هَوایِ کافَری شُد
زِ دیویْ خویشتن یک سَر بَری شُد
چو ناگاهان بِدیدش هَمچو بَرقی
بُرون پَرّید عقلش زان سَری شُد
در انگشتِ پَری مُهرِ سُلَیمان
چو دید آن جان و دلْ در چاکری شُد
چو سِرِّ چاکریِّ عشق دریافت
فَرازِ هفت چَرخِ مِهْتری شُد
چو لب تَر کرد او از جامِ عشقش
بدان خشکیْ لَبِ او از تَری شُد
چو شُد او مُشتریِّ عشقِ جِنّی
کَمینه بَندگانَش مُشتری شُد
چو گاوی بود بیجان و زبانْ دیو
بِدادَش جان و عشقش سامِری شُد
همه جور و جَفا و مِحْنَتِ عشق
بَرو شیرینْ چو مِهْرِ مادری شُد
مَگَر دَردِ فراق و جورِ هِجْران
که تابِ آن نَبودَش زان بَری شُد
زِ دستِ هَجْرِ او تا پیشِ مَخْدوم
که شَمسُ الدّینْست بَهرِ داوری شُد
چو دیو آمد به پیشَش خاکْ بوسید
از آنَش با ملایک هَمپَری شُد
از آن مَستی به تبریز است گَردان
که از جانَش هَوایِ کافَری شُد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.