هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق، مستی و مرگ سخن میگوید. شاعر بیان میکند که حتی پس از مرگ، روح او به عشق و مستی وفادار خواهد ماند و از زندگی زمینی به سوی عشق الهی پرواز خواهد کرد. او از عشق به عنوان اصل وجود خود یاد میکند و تأکید میکند که جز مستی از می عشق چیزی به دست نمیآید.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی مانند عشق الهی، مرگ و مستی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند مستی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۶۸۳
زِ خاکِ من اگر گَندُم بَرآیَد
از آن گَر نان پَزی مَستی فَزایَد
خَمیر و نانْبا دیوانه گردد
تَنورَش بیتِ مَستانه سُرایَد
اگر بر گورِ من آیی زیارت
تو را خَرپُشتهاَم رَقْصان نِمایَد
مَیا بیدَفْ به گورِ من برادر
که در بَزمِ خدا غمگین نَشایَد
زَنَخْ بَربَسته و در گورْ خُفته
دَهانْ اَفیْون و نُقْلِ یار خایَد
بِدَرّی زان کَفَن بر سینه بَندی
خَراباتی زِ جانَت دَر گُشایَد
زِ هر سو بانگِ جنگ و چَنگِ مَستان
زِ هر کاری به لابُد کار زایَد
مرا حَق از میِ عشق آفریدهست
همان عشقَم اگر مَرگَم بِسایَد
مَنَم مَستیّ و اَصْلِ من میِ عشق
بگو از میْ به جُز مَستی چه آید؟
به بُرجِ روحِ شَمسُ الدّینِ تبریز
بِپَرَّد روحِ من یک دَم نَپایَد
از آن گَر نان پَزی مَستی فَزایَد
خَمیر و نانْبا دیوانه گردد
تَنورَش بیتِ مَستانه سُرایَد
اگر بر گورِ من آیی زیارت
تو را خَرپُشتهاَم رَقْصان نِمایَد
مَیا بیدَفْ به گورِ من برادر
که در بَزمِ خدا غمگین نَشایَد
زَنَخْ بَربَسته و در گورْ خُفته
دَهانْ اَفیْون و نُقْلِ یار خایَد
بِدَرّی زان کَفَن بر سینه بَندی
خَراباتی زِ جانَت دَر گُشایَد
زِ هر سو بانگِ جنگ و چَنگِ مَستان
زِ هر کاری به لابُد کار زایَد
مرا حَق از میِ عشق آفریدهست
همان عشقَم اگر مَرگَم بِسایَد
مَنَم مَستیّ و اَصْلِ من میِ عشق
بگو از میْ به جُز مَستی چه آید؟
به بُرجِ روحِ شَمسُ الدّینِ تبریز
بِپَرَّد روحِ من یک دَم نَپایَد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.