۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۴

آن کَزْ دَهَنِ تو رَنگ دارد
اِنْصاف که رِزقِ تَنگ دارد

وان کَس که جَدَل بِبَست با تو
با عُمرِ عزیز جنگ دارد

ماهی که بیافت آبِ حیوان
بر خُشک چرا دِرَنگ دارد؟

در آیِنِه عکسِ قیصَرِ روم
گَر نیست بدان که زَنگ دارد

در قُدْسِ دِلَت چو خوک دیدی
مُلْکِ قُدُسَت فَرنگ دارد

ما را باری نِگارِ خوش قول
اَنْدَر بَرِ خود چو چَنگ دارد

زانْ زَخمهٔ او همیشه این چَنگ
بَسْ تَنْ تَن و بَس تَرَنگ دارد

هر ذَرّه که پایْ کوفت با ما
از مَشرقِ چَرخْ نَنْگ دارد

هر جانْ که دَرین رَوِش بِلَنْگَد
جانِ تو که عُذْرِ لَنْگ دارد

زیرا کین بَحْرْ بَس کَریم است
آن نیست که او نَهَنگ دارد

سگْ طَبْع کسی که با چُنین شیر
او سَرکَشیِ پَلَنگ دارد

سنگینْ جانی که با چُنین لَعْل
سودایِ کُلوخ و سنگ دارد

خامُش کُن و جاهِ گفت کَم جوی
کین جاهْ مِزاجِ بَنْگ دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.