هوش مصنوعی: این شعر از شمس تبریز بیانگر احساسات عمیق عرفانی و عاشقانه است. شاعر از نبود بار معنوی و عشق در قافله زندگی شکایت می‌کند و اشاره می‌کند که حتی طبیعت زیبا نیز نمی‌تواند جای خالی عشق و معنویت را پر کند. او از دل خسته و بی‌قرار خود می‌گوید و به دنبال حقیقت و آرامش است. شاعر همچنین به عشق الهی و معنویت اشاره می‌کند و از نبود آن در زندگی خود اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۶۹۵

این قافله بارِ ما ندارد
از آتشِ یارِ ما ندارد

هر چند درخت‌های سَبزَنْد
بویی زِ بهارِ ما ندارد

جانِ تو چو گُلْشَن است لیکِن
دلْ خسته به خارِ ما ندارد

بَحری‌ست دلِ تو در حَقایِق
کو جوشِ کِنارِ ما ندارد

هر چند که کوه بَرقَراراست
وَاللّهْ که قَرارِ ما ندارد

جانی که به هر صَبوحْ مَست است
بویی زِ خُمارِ ما ندارد

آن مُطربِ آسْمان که زُهره‌ست
هم طاقَتِ کارِ ما ندارد

از شیرِ خدایْ پُرسْ ما را
هر شیرْ فَقارِ ما ندارد

مَنْمایْ تو نَقدِ شَمسِ تبریز
آن را که عِیارِ ما ندارد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.