۳۳۸ بار خوانده شده
این قافله بارِ ما ندارد
از آتشِ یارِ ما ندارد
هر چند درختهای سَبزَنْد
بویی زِ بهارِ ما ندارد
جانِ تو چو گُلْشَن است لیکِن
دلْ خسته به خارِ ما ندارد
بَحریست دلِ تو در حَقایِق
کو جوشِ کِنارِ ما ندارد
هر چند که کوه بَرقَراراست
وَاللّهْ که قَرارِ ما ندارد
جانی که به هر صَبوحْ مَست است
بویی زِ خُمارِ ما ندارد
آن مُطربِ آسْمان که زُهرهست
هم طاقَتِ کارِ ما ندارد
از شیرِ خدایْ پُرسْ ما را
هر شیرْ فَقارِ ما ندارد
مَنْمایْ تو نَقدِ شَمسِ تبریز
آن را که عِیارِ ما ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
از آتشِ یارِ ما ندارد
هر چند درختهای سَبزَنْد
بویی زِ بهارِ ما ندارد
جانِ تو چو گُلْشَن است لیکِن
دلْ خسته به خارِ ما ندارد
بَحریست دلِ تو در حَقایِق
کو جوشِ کِنارِ ما ندارد
هر چند که کوه بَرقَراراست
وَاللّهْ که قَرارِ ما ندارد
جانی که به هر صَبوحْ مَست است
بویی زِ خُمارِ ما ندارد
آن مُطربِ آسْمان که زُهرهست
هم طاقَتِ کارِ ما ندارد
از شیرِ خدایْ پُرسْ ما را
هر شیرْ فَقارِ ما ندارد
مَنْمایْ تو نَقدِ شَمسِ تبریز
آن را که عِیارِ ما ندارد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.