هوش مصنوعی: این متن به داستان یوسف و برادرش بنیامین اشاره دارد و سپس به مقایسه‌ای بین انسان و ابلیس می‌پردازد. در این متن، ابلیس به عنوان موجودی فریبکار و لعنت‌شده توصیف شده که سعی در گمراهی انسان‌ها دارد. همچنین، تأکید شده که تنها با ایمان و مردانگی می‌توان در برابر فریب‌های ابلیس مقاومت کرد و به حق نزدیک شد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و دینی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، بحث درباره ابلیس و فریب‌های او نیاز به درک بالاتری از مفاهیم اخلاقی و دینی دارد.

(۳) حکایت یوسف علیه السلام با ابن یامین

بزرگی گفت چون یوسف چنان خواست
که خود با ابن یامین دل کند راست

بدل با او یکی گردد باخلاص
بتنهائی کند هم خلوتش خاص

نهادش از پی آن صاع در بار
بدزدی کرد منسوبش زهی کار

چنین گفت آن بزرگ دین که مطلق
همین رفتست با ابلیس الحق

براندش از در واز بهر این راز
بلعنت کردش از آفاق ممتاز

ازان از قهر خویشش جامه پوشید
که در قهرش ز چشم عامه پوشید

بدین درگاه اِستادست پیوست
گرفته حربهٔ از قهر در دست

نخستین تا اعوذی زو نخواهی
قدم نتوان نهادن در الهی

بدین در روز و شب زانست پیوست
که تا تر دامنان را می‌زند دست

مِحّک نقد مردان در کف اوست
ز مشرق تا به مغرب در صف اوست

کسی کانجا برد نقدی نبهره
خورد در حال از ابلیس دهره

چنین گوید بصاحب نقد ابلیس
که ای از من ربوده گوی تلبیس

خداوندم هزاران ساله طاعت
برویم باز زد در نیم ساعت

تو زین یک ذره طاعت گشتهٔ گرم
بر حق می‌بری و نیستت شرم

اگر لعنت کنندم خلق عالم
نگردد عشق جانم ذرهٔکم

اگر خواند ترا یک تن بلعنت
بیک ساعت فرو ریزی ز محنت

از اوّل همچو مردان مرد ره شو
پس آنگه جان فشان در پیش شه شو

چرا در چشم تو خردست ابلیس
که ره زن شد بزرگان را بتلبیس

یقین میدان که میرانی که هستند
که صد تن را چو تو گردن شکستند

اگرچه بر سر تو پادشا اند
ولی در خیل سلطان یک گدا اند

گدای دیو چون شاه تو باشد
مسلمانی کجا راه تو باشد

دمی ابلیس خالی نیست زین سوز
ز ابلیس لعین مردی درآموز

چو در میدان مردی مرد آمد
همه چیزش ز حق در خورد آمد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۲) حکایت ابلیس و زاری کردن او
گوهر بعدی:(۴) حکایت سلطان محمود با ایاز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.