هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی از مولانا است که در آن صحنه‌ای از عشق و مستی عرفانی به تصویر کشیده شده است. در این شعر، عاشقان در حالتی از جوش و خروش عشق، تحت تأثیر ساقی و مطرب قرار می‌گیرند. عقل و تدبیر در این حالت جایی ندارند و عشق به عنوان نیرویی قدرتمند توصیف می‌شود. در ادامه، صحنه‌ای از شکار عاشقان و حضور پیرمردی روحانی به تصویر کشیده می‌شود که نمادی از عشق الهی است. در پایان، شاعر از شمس تبریزی کمک می‌خواهد تا حالت مستان را درک کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و بی‌خودی ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۳۲

دی میانِ عاشقانْ ساقیّ و مُطربْ میر بود
دَرهَم افتادیم زیرا زورِ گیراگیر بود

عقلِ باتَدبیر آمد در میانِ جوشِ ما
دَر چُنان آتش چه جایِ عقل یا تَدبیر بود؟

در شِکارِ بی‌دلانْ صد دیدهٔ جانْ دام بود
وَزْ کَمانِ عشقْ پَرّانْ صد هزاران تیر بود

آهویی می‌تاخت آن جا بر مِثالِ اژدَها
بر شُمارِ خاک شیران پیشِ او نَخْجیر بود

دیدم آن جا پیرمَردی طُرفه‌یی روحانی‌یی
چَشمِ او چون طَشْتِ خون و مویِ او چون شیر بود

دیدم آن آهو به ناگَهْ جانِبِ آن پیر تاخت
چَرخ‌ها از هم جُدا شُد گوییا تَزویر بود

کاسهٔ خورشید و مَهْ از عَربَده دَرهَم شِکَست
چون که ساغَرهایِ مَستانْ نیک باتوفیر بود

روحِ قُدْسی را بِپُرسیدم از آن اَحْوالْ گفت
بی‌خودم من می‌نَدانَم فِتْنهٔ آن پیر بود

شَمسِ تبریزی تو دانی حالَتِ مَستانِ خویش
بی‌دل و دَستَم خداوندا اگر تَقصیر بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.