۴۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۳۶

گَر یکی شاخی شِکَستم من زِ گُلْزاری چه شُد؟
وَرْ زِ سَرمَستی کَشیدم زُلْفِ دِلْداری چه شُد؟

گَر بِزَد ناداشت زَخمی از سَرِ مَستی چه باک؟
وَرْ زِ طَرّاری رُبودم رَخْتِ طَرّاری چه شُد؟

وَرْ یکی زَنْبیل کَم شُد از همه بَغداد چیست؟
وَرْ یکی دانه بُرون آمد زِ اَنْباری چه شُد؟

ای فَلَک تا چند ازین دَستان و مَکّاریِّ تو؟
گَر یکی دَم خوش نِشینَد یار با یاری چه شُد؟

گویی­اَم از سِرِّ او ناگُفتنی‌ها گفته‌یی
چند گویی چند گویی گفته‌ام آری چه شُد؟

گَر میانِ عاشق و معشوق کاری رفت رفت
تو نه معشوقی نه عاشق مَر تو را باری چه شُد؟

از لَبِ لَعْلَش چه کَم شُد گَر لَبَش لُطْفی نِمود؟
وَرْ زِ عیسی عافیت یابید بیماری چه شُد؟

گَر بَرات است امشب و هر کَس بَراتی یافتند
بی خَطی گَر پیشَم آید ماه رُخساری چه شُد؟

شَمسِ تبریزی اگر من از جُنونِ عشقِ تو
بَرشِکَسْتَم عاشقان را کار و بازاری چه شُد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.