هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به ستایش شمس تبریزی و عشق الهی میپردازد. در این شعر، شمس تبریزی به عنوان شخصیتی قدرتمند و الهامبخش توصیف میشود که حتی پیامبران و اولیا نیز در برابر عظمت او حیران میمانند. شعر به زیبایی عشق الهی و تأثیر آن بر جانها اشاره میکند و از مفاهیم عرفانی مانند فنا و بقا در عشق الهی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا و بقا در عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۷۳۸
مُطربَم سَرمَست شُد اَنگُشت بَر رَقْ میزَنَد
پَردهٔ عُشّاق را از دل به رونَق میزَنَد
رَخْت بَربَندید ای یاران که سُلطانِ دو کَوْن
ایستاده بر فَرازِ عَرشْ سَنْجَق میزَنَد
اولیا و اَنْبیا حیران شُده در حَضرتَش
یَحیی و داوود و یوسُفْ خوش مُعَلَّق میزَنَد
عیسی و موسی کِه باشد چاوشانِ دَرگَهَش
جِبْرئیل اَنْدَر فُسونَشْ سِحْرِ مُطْلَق میزَنَد
جانِ ابراهیم مَجْنون گشت اَنْدَر شوقِ او
تیغ را بر حَلْقِ اِسْماعیل و اِسْحَق میزَنَد
اَحمَدش گوید که واشوقا لِقا اِخْوانِنا
در هوایِ عشقِ او صِدّیقْ صَدَّق میزَنَد
لیلی و مَجنون به فاقه آهِ حَسْرت میخورَند
خُسرو و شیرین به عِشْرت جامِ راوَق میزَنَد
شَمسِ تبریز ایستاده مَست در دستَش کَمان
تیرِ زَهرآلود را بر جانِ اَحْمَق میزَنَد
رُستَم و حَمْزه فَکَنده تیغ و اِسْپَر پیشِ او
او چو حِیدَر گَردنِ هُشّام و اَرْبَق میزَنَد
کیست آن کَس کو چُنین مَردی کُند اَنْدَر جهان؟
شَمسِ تبریزی که ماهِ بَدْر را شَق میزَنَد
هر کِه نامِ شَمِس تبریزی شَنید و سَجده کرد
روحِ او مَقْبُولِ حَضرت شُد انَاالْحَق میزَنَد
ای حُسامُ الدّین تو بِنْویس مَدْحِ آن سُلطانِ عشق
گَر چه مُنْکِر در هوایِ عشقِ او دَق میزَنَد
مُنْکِر است و رو سِیَهْ مَلْعون و مَردودِ اَبَد
از حَسَد هَمچون سگان از دور بَقْبَقْ میزَنَد
پَردهٔ عُشّاق را از دل به رونَق میزَنَد
رَخْت بَربَندید ای یاران که سُلطانِ دو کَوْن
ایستاده بر فَرازِ عَرشْ سَنْجَق میزَنَد
اولیا و اَنْبیا حیران شُده در حَضرتَش
یَحیی و داوود و یوسُفْ خوش مُعَلَّق میزَنَد
عیسی و موسی کِه باشد چاوشانِ دَرگَهَش
جِبْرئیل اَنْدَر فُسونَشْ سِحْرِ مُطْلَق میزَنَد
جانِ ابراهیم مَجْنون گشت اَنْدَر شوقِ او
تیغ را بر حَلْقِ اِسْماعیل و اِسْحَق میزَنَد
اَحمَدش گوید که واشوقا لِقا اِخْوانِنا
در هوایِ عشقِ او صِدّیقْ صَدَّق میزَنَد
لیلی و مَجنون به فاقه آهِ حَسْرت میخورَند
خُسرو و شیرین به عِشْرت جامِ راوَق میزَنَد
شَمسِ تبریز ایستاده مَست در دستَش کَمان
تیرِ زَهرآلود را بر جانِ اَحْمَق میزَنَد
رُستَم و حَمْزه فَکَنده تیغ و اِسْپَر پیشِ او
او چو حِیدَر گَردنِ هُشّام و اَرْبَق میزَنَد
کیست آن کَس کو چُنین مَردی کُند اَنْدَر جهان؟
شَمسِ تبریزی که ماهِ بَدْر را شَق میزَنَد
هر کِه نامِ شَمِس تبریزی شَنید و سَجده کرد
روحِ او مَقْبُولِ حَضرت شُد انَاالْحَق میزَنَد
ای حُسامُ الدّین تو بِنْویس مَدْحِ آن سُلطانِ عشق
گَر چه مُنْکِر در هوایِ عشقِ او دَق میزَنَد
مُنْکِر است و رو سِیَهْ مَلْعون و مَردودِ اَبَد
از حَسَد هَمچون سگان از دور بَقْبَقْ میزَنَد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.