هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به زیباییهای ظاهری و فریبندگیهای دنیوی میپردازد و هشدار میدهد که این زیباییها گذرا و فانی هستند. شاعر با مثالهایی مانند سفال آراسته، چشمآرویی، و مقایسههایی با شخصیتهای اساطیری مانند یوسف و سلیمان، به خواننده یادآوری میکند که ارزش واقعی در جوهر درونی انسان است، نه در ظواهر فریبنده. در پایان، متن به خواننده توصیه میکند که از دلبستگی به دنیا بپرهیزد و به دنبال معنویات برود.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اشارات تاریخی و اساطیری ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
الحکایه و التمثیل
سفالی را بیارایند زیبا
فرو پوشند او را شعر و دیبا
کنند از حیله چشما روی آغاز
که چشما روی دارد چشم بدبار
اگر شخصی ببیند رویش از دور
چنان داند که پیدا شد یکی حور
چو خلقانش ببیند از درو بام
دراندازندش از بالا سرانجام
چو برخاک افتد از عمری نپیچی
نیابی جز سفالی چند هیچی
بجز نقشی نبینی از جهانش
بجز بادی نبینی در میانش
تو هم ای خواجه چشما روی امروز
چو چشما روی زیبا روی امروز
ولیکن صبر هست ای خفته در راه
که تا در راهت اندازند ناگاه
اگر چه جای تو در زیر خاکست
ولیکن جای پاک از جای پاکست
دریغا جوهرت در تنگ پرده
بزنگار طبیعت رنگ برده
فرشته گر ببیند جوهر تو
دگر ره سجده آرد بر در تو
نه مسجود ملایک جوهر تست
نه تاجی از خلافت بر سر تست
خلیفهٔ زادهٔ گلخن رها کن
بگلشن شو گدا طبعی قضا کن
اگرچه پادشاهی پاس خود دار
عصی آدم سپند چشم بددار
بمصر اندر برای تست شاهی
تو چون یوسف چرا در قعر چاهی
از آن بر ملک خویشت نیست فرمان
که دیوی هست بر جای سلیمان
اگر حاصل کنی انگشتری باز
بفرمان آیدت دیو و پری باز
تو شاهی هم در آخر هم در اول
ولی در پرده پنداری احول
دو میبینی یکی را و دو را صد
چه یک چه دو چه صد جمله توی خود
فرو پوشند او را شعر و دیبا
کنند از حیله چشما روی آغاز
که چشما روی دارد چشم بدبار
اگر شخصی ببیند رویش از دور
چنان داند که پیدا شد یکی حور
چو خلقانش ببیند از درو بام
دراندازندش از بالا سرانجام
چو برخاک افتد از عمری نپیچی
نیابی جز سفالی چند هیچی
بجز نقشی نبینی از جهانش
بجز بادی نبینی در میانش
تو هم ای خواجه چشما روی امروز
چو چشما روی زیبا روی امروز
ولیکن صبر هست ای خفته در راه
که تا در راهت اندازند ناگاه
اگر چه جای تو در زیر خاکست
ولیکن جای پاک از جای پاکست
دریغا جوهرت در تنگ پرده
بزنگار طبیعت رنگ برده
فرشته گر ببیند جوهر تو
دگر ره سجده آرد بر در تو
نه مسجود ملایک جوهر تست
نه تاجی از خلافت بر سر تست
خلیفهٔ زادهٔ گلخن رها کن
بگلشن شو گدا طبعی قضا کن
اگرچه پادشاهی پاس خود دار
عصی آدم سپند چشم بددار
بمصر اندر برای تست شاهی
تو چون یوسف چرا در قعر چاهی
از آن بر ملک خویشت نیست فرمان
که دیوی هست بر جای سلیمان
اگر حاصل کنی انگشتری باز
بفرمان آیدت دیو و پری باز
تو شاهی هم در آخر هم در اول
ولی در پرده پنداری احول
دو میبینی یکی را و دو را صد
چه یک چه دو چه صد جمله توی خود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:الحکایه و التمثیل
گوهر بعدی:الحکایه و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.