هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی می‌پردازد. شاعر از مرگ، زندگی، عشق، امید و رابطه انسان با خدا سخن می‌گوید. او تأکید می‌کند که حتی مرده‌ها نیز تحت تأثیر عشق و یاد خدا قرار می‌گیرند و زندگی و مرگ هر دو در برابر عشق الهی بی‌معنا هستند. شاعر همچنین به اهمیت امید و انتظار برای رسیدن به یار اشاره می‌کند و از خواننده می‌خواهد که همواره مراقب و آماده باشد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۶۲

بِدَرَد مُرده کَفَن را به سَرِ گور بَر آید
اگر آن مُردهٔ ما را زِ بُتِ من خَبَر آید

چه کُند مُرده و زنده چو ازو یابد چیزی؟
که اگر کوه بِبینَد بِجَهَد پیش تَر آید

زِ مَلامَت نگُریزم که مَلامَت زِ تو آید
که زِ تَلْخیِّ تو جان را همه طَعْمِ شِکَر آید

بِخور آن را که رَسیدَت مَهِل از بَهرِ ذخیره
که تو بر جویِ رَوانی چو بِخوردیْ دِگَر آید

بِنِگَر صَنْعتِ خوبَش بِشِنو وَحیِ قُلوبَش
هَمِگی نورِ نَظَر شو همه ذوق از نَظَر آید

مَبُر اومید که عُمرَم بِشُد و یار نیامَد
بِگَهْ آید وِیْ و بی‌گَهْ نه همه در سَحَر آید

تو مُراقب شو و آگَهْ گَهْ و بی‌گاه که ناگَهْ
مَثَلِ کُحْلِ عُزَیْزی شَهِ ما در بَصَر آید

چو دَرین چَشم دَرآیَد شود این چَشم چو دریا
چو به دریا نِگَرَد از همه آبَش گُهَر آید

نه چُنان گوهرِ مُرده که نَدانَد گُهَرِ خود
همه گویا همه جویا هَمِگی جانَوَر آید

تو چه دانی تو چه دانی که چه کانیّ و چه جانی؟
که خدا داند و بینَد هُنری کَزْ بَشَر آید

تو سُخَن گفتنِ بی‌لَب هَله خو کُن چو تَرازو
که نَمانَد لب و دَندانْ چو زِ دنیا گُذَر آید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.