۳۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶۹

چه تَوقُّف است زین پَس همه کاروانْ رَوان شُد
نِگَرَد شُتر به اُشْتُر که بیا که ساربان شُد

زِ چپ و زِ راست بِنْگَر به قَطارهایِ بی‌مَر
پیِ روز هَمچو سایه به طَریقِ آسْمان شُد

نه زِ لامَکان رَسیدی همه چیز از آن کَشیدی؟
دلِ تو چرا نَدانَد به خوشی به لامَکان شُد؟

همه روز لَعْب کردی غَمِ خانه خود نَخوردی
سویِ خانه باید اکنون دُژَم و کَشانْ کَشان شُد

تو بِخَند خنده اولی که رَوان شوی به مولی
کَرَمَش رَوا ندارد به کَریمْ بَدگُمان شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.