هوش مصنوعی:
این متن به توصیف گروهی از افراد خاص میپردازد که با وجود ظاهر متفاوت و رفتارهای عجیب، دارای ویژگیهای منحصر به فرد و عمیقی هستند. آنها با وجود دشمنی ظاهری با یکدیگر، در حقیقت یار و همراه هستند و در نهایت هدف مشترکی دارند. این افراد با وجود حضور در جهان، از آن بیزارند و به دنبال حقیقت و معنای عمیقتری در زندگی هستند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۷۷۵
هَله هُش دار که در شهر دو سه طَرّارَند
که به تَدبیرْ کُلاه از سَرِ مَهْ بَردارند
دو سه رِنْدند که هُشیاردل و سَرمَستَند
که فَلَک را به یکی عَربَده در چَرخْ آرَند
سَردِهانَند که تا سَر نَدَهی سِرّ نَدَهَند
ساقیانند که انگور نمیاَفْشارند
یارِ آن صورتِ غَیبَند که جانْ طالِبِ اوست
هَمچو چَشمِ خوشِ او خیره کُش و بیمارند
صورتیاَند ولی دشمنِ صورتهایَند
در جهانَند ولی از دو جهانْ بیزارند
هَمچو شیران بِدَرانَند و به لب میخَنْدند
دشمنِ همدِگَرند و به حقیقتْ یارَند
خَرفُروشانه یکی با دِگَری در جنگند
لیکْ چون وانِگَریْ مُتَّفِقِ یک کارند
هَمچو خورشید همه روز نَظَر میبَخشَند
مَثَلِ ماه و سِتاره همه شب سَیّارند
گَر به کَفْ خاک بگیرند زَرِ سُرخ شود
روزْ گندم دِرَوَند اَرْچه به شبْ جو کارند
دِلْبَرانند که دلْ بَر نَدَهد بیبَرِشان
سَروَرانند که بیرون زِ سَر و دَسْتارند
شِکَّرانند که در مَعْده نگردند تُرُش
شاکِرانند و از آن یارْچه بَرخوردارند
مَردمی کُن بُرو از خِدمَتشان مَردم شو
زان که این مَردمِ دیگر همه مَردمْ خوارند
بَس کُن و بیش مگو گرچه دَهان پُرسُخَن است
زان که این حرف و دَم و قافیه هم اَغْیارند
که به تَدبیرْ کُلاه از سَرِ مَهْ بَردارند
دو سه رِنْدند که هُشیاردل و سَرمَستَند
که فَلَک را به یکی عَربَده در چَرخْ آرَند
سَردِهانَند که تا سَر نَدَهی سِرّ نَدَهَند
ساقیانند که انگور نمیاَفْشارند
یارِ آن صورتِ غَیبَند که جانْ طالِبِ اوست
هَمچو چَشمِ خوشِ او خیره کُش و بیمارند
صورتیاَند ولی دشمنِ صورتهایَند
در جهانَند ولی از دو جهانْ بیزارند
هَمچو شیران بِدَرانَند و به لب میخَنْدند
دشمنِ همدِگَرند و به حقیقتْ یارَند
خَرفُروشانه یکی با دِگَری در جنگند
لیکْ چون وانِگَریْ مُتَّفِقِ یک کارند
هَمچو خورشید همه روز نَظَر میبَخشَند
مَثَلِ ماه و سِتاره همه شب سَیّارند
گَر به کَفْ خاک بگیرند زَرِ سُرخ شود
روزْ گندم دِرَوَند اَرْچه به شبْ جو کارند
دِلْبَرانند که دلْ بَر نَدَهد بیبَرِشان
سَروَرانند که بیرون زِ سَر و دَسْتارند
شِکَّرانند که در مَعْده نگردند تُرُش
شاکِرانند و از آن یارْچه بَرخوردارند
مَردمی کُن بُرو از خِدمَتشان مَردم شو
زان که این مَردمِ دیگر همه مَردمْ خوارند
بَس کُن و بیش مگو گرچه دَهان پُرسُخَن است
زان که این حرف و دَم و قافیه هم اَغْیارند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
۱۹۹۲
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.