هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به توصیف حالات مختلف افراد پس از عید میپردازد. زیرکان به دنبال سرمایهگذاری و کار میروند، عاشقان از همه چیز جز معشوق بیزار میشوند، فقها به تکرار درسها مشغول میشوند و همه از عشق و مستی نرگس معشوق دیوانه میشوند. شاعر همچنین به مقایسهای بین عاشقان و دیگران میپردازد و از قربانی شدن جان در راه معشوق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند قربانی شدن و دیوانگی ناشی از عشق ممکن است نیاز به بلوغ فکری بیشتری برای درک کامل داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۷۸۴
عید بُگْذشت و همه خَلْق سویِ کار شُدند
زیرکان از پِیِ سَرمایه به بازار شُدند
عاشقان را چو همه پیشه و بازارْ تویی
عاشقان از جُزِ بازارِ تو بیزار شُدند
سُفَها سویِ مَجالِس گِروِ فَرْج و گِلو
فُقَها سویِ مدارسْ پِیِ تکرار شُدند
همه از سِلْسِلهٔ عشقِ تو دیوانه شُدند
همه از نَرگسِ مَخْمورِ تو خَمّار شُدند
دست و پاشان تو شِکَستی چو نه پا مانْد و نه دست
پَر گُشادند و همه جعفرِ طَیّار شُدند
صَدَقاتِ شَهِ ما حِصّهٔ درویشان است
عاشقانْ حِصّه بَرِ آن رُخ و رُخسار شُدند
ما چو خورشیدپَرَستان همه صَحرا کوبیم
سایه جویانْ چو زَنانْ در پَسِ دیوار شُدند
تو که در سایهٔ مَخلوقی و او دیواریست
وَرْنَه زآسیبِ اَجَل چون همه مُردار شُدند؟
جانْ چه کار آید اگر پیشِ تو قُربان نشود؟
جانْ کُنون شُد که چو منصور سویِ دار شُدند
همه سوگند بِخورده که دِگَر دَم نزنند
مَست گشتند صَبوحی سویِ گفتار شُدند
زیرکان از پِیِ سَرمایه به بازار شُدند
عاشقان را چو همه پیشه و بازارْ تویی
عاشقان از جُزِ بازارِ تو بیزار شُدند
سُفَها سویِ مَجالِس گِروِ فَرْج و گِلو
فُقَها سویِ مدارسْ پِیِ تکرار شُدند
همه از سِلْسِلهٔ عشقِ تو دیوانه شُدند
همه از نَرگسِ مَخْمورِ تو خَمّار شُدند
دست و پاشان تو شِکَستی چو نه پا مانْد و نه دست
پَر گُشادند و همه جعفرِ طَیّار شُدند
صَدَقاتِ شَهِ ما حِصّهٔ درویشان است
عاشقانْ حِصّه بَرِ آن رُخ و رُخسار شُدند
ما چو خورشیدپَرَستان همه صَحرا کوبیم
سایه جویانْ چو زَنانْ در پَسِ دیوار شُدند
تو که در سایهٔ مَخلوقی و او دیواریست
وَرْنَه زآسیبِ اَجَل چون همه مُردار شُدند؟
جانْ چه کار آید اگر پیشِ تو قُربان نشود؟
جانْ کُنون شُد که چو منصور سویِ دار شُدند
همه سوگند بِخورده که دِگَر دَم نزنند
مَست گشتند صَبوحی سویِ گفتار شُدند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.