هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق و شوریدگی سخن میگوید. شاعر خود را از گروهی میداند که به دنبال لذتهای معنوی و عشق حقیقی هستند، نه ثروت یا ظواهر دنیوی. او از سوزش عشق و تلاش برای رسیدن به حقیقت میگوید و بر این باور است که تنها کسانی که عشق را درک میکنند، میتوانند به حقیقت برسند. شاعر همچنین به ناامیدی و امید، و تأثیر عشق بر روح انسان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و سوزش درونی نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۷۸۵
ما نه زان مُحْتَشَمانیم که ساغَر گیرند
وَ نه زان مُفْلِسکان که بُزِ لاغَر گیرند
ما از آن سوختگانیم که از لَذَّتِ سوز
آبِ حیوان بِهِلَنْد و پِیِ آذر گیرند
چو مَهْ از روزَنِ هر خانه که اَنْدَر تابیم
از ضیا شب صِفَتانْ جُمله رَهِ دَر گیرند
ناامیدان که فَلَک ساغَرِ ایشان بِشِکَست
چو بِبینَند رُخِ ما طَرَب از سَر گیرند
آن کِه زین جُرعه کَشَد جُمله جهانش نکُشَد
مَگَر او را به گِلیمْ از بَرِ ما بَر گیرند
هر کِه او گرم شُد این جا نشود غِرّهٔ کَس
اَگَرَش سَرد مِزاجانْ همه در زَر گیرند
دَر فروبَند و بِدِه باده که آن وَقت رَسید
زَردْرویانِ تو را که میِ اَحْمَر گیرند
به یکی دست میِ خالصِ ایمان نوشَند
به یکی دستِ دِگَر پَرچَمِ کافَر گیرند
آبْ ماییم به هر جا که بِگَردد چَرخی
عودْ ماییم به هر سور که مِجْمَر گیرند
پَسِ این پَردهٔ اَزْرَق صَنَمیْ مَهْ روییست
که زِ نورِ رُخَش اَنْجُم همه زیور گیرند
زِاحْتِراقات و زِ تَربیع و نُحوسَت بِرَهَند
اگر او را سَحَری گوشهٔ چادَر گیرند
تو دو رای و دو دلیّ و دلِ صافْ آنها راست
که دلِ خود بِهِلَند و دِلِ دِلْبَر گیرند
خَمُش ای عقلِ عُطارِد که دَرین مَجْلِسِ عشق
حَلْقهٔ زُهره ییانَت همه تَسْخَر گیرند
وَ نه زان مُفْلِسکان که بُزِ لاغَر گیرند
ما از آن سوختگانیم که از لَذَّتِ سوز
آبِ حیوان بِهِلَنْد و پِیِ آذر گیرند
چو مَهْ از روزَنِ هر خانه که اَنْدَر تابیم
از ضیا شب صِفَتانْ جُمله رَهِ دَر گیرند
ناامیدان که فَلَک ساغَرِ ایشان بِشِکَست
چو بِبینَند رُخِ ما طَرَب از سَر گیرند
آن کِه زین جُرعه کَشَد جُمله جهانش نکُشَد
مَگَر او را به گِلیمْ از بَرِ ما بَر گیرند
هر کِه او گرم شُد این جا نشود غِرّهٔ کَس
اَگَرَش سَرد مِزاجانْ همه در زَر گیرند
دَر فروبَند و بِدِه باده که آن وَقت رَسید
زَردْرویانِ تو را که میِ اَحْمَر گیرند
به یکی دست میِ خالصِ ایمان نوشَند
به یکی دستِ دِگَر پَرچَمِ کافَر گیرند
آبْ ماییم به هر جا که بِگَردد چَرخی
عودْ ماییم به هر سور که مِجْمَر گیرند
پَسِ این پَردهٔ اَزْرَق صَنَمیْ مَهْ روییست
که زِ نورِ رُخَش اَنْجُم همه زیور گیرند
زِاحْتِراقات و زِ تَربیع و نُحوسَت بِرَهَند
اگر او را سَحَری گوشهٔ چادَر گیرند
تو دو رای و دو دلیّ و دلِ صافْ آنها راست
که دلِ خود بِهِلَند و دِلِ دِلْبَر گیرند
خَمُش ای عقلِ عُطارِد که دَرین مَجْلِسِ عشق
حَلْقهٔ زُهره ییانَت همه تَسْخَر گیرند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.