هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که بر پایهی مفاهیم عشق، رهایی از تعلقات دنیوی، و وحدت وجود بنا شده است. شاعر از مخاطبان میخواهد که به عشق الهی روی آورند، از کفر و ایمان فراتر روند، و همهی تعلقات مادی را رها کنند. او از مفاهیمی مانند مستی معنوی، رهایی از شهوت، و رسیدن به حقیقت وجود سخن میگوید.
رده سنی:
18+
متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند رهایی از تعلقات و شهوت ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۸۰۲
میرَسَد یوسُفِ مصری همه اِقْرار دهید
میخُرامَد چو دو صد تَنگِ شِکَر بار دهید
جانْ بدان عشقْ سِپارید و همه روح شوید
وَزْ پِیِ صَدْقه از آن رنگْ به گُلْزار دهید
جمعِ رِنْدان و حَریفان همه یک رنگ شُدیم
گِرویها بِسِتانید و به بازار دهید
تا که از کُفر و زِ ایمان بِنَمانَد اثری
این قَدَح را زِ میِ شَرعْ به کُفّار دهید
اوَّل این سوختگان را به قَدَح دَریابید
واخِرالْاَمْر بِدان خواجه هُشیار دهید
در کَمین است خِرَد مینِگَرد از چپ و راست
قَدَحِ زَفْت بدان پیرَکِ طَرّار دهید
هر کِه جِنْس است بَرین آتشِ عُشّاق نَهید
هرچه نَقْد است به سَرفِتْنه اَسْرار دهید
کار و بار از سَرِ مَستیّ و خَرابی بِبَرید
خویش را زود به یک بار بدین کار دهید
آتشِ عشق و جُنونْ چون بِزَنَد بر ناموس
سَر و دَسْتار به یک ریشه دَسْتار دهید
جانها را بِگُذارید و در آن حَلْقه رَوید
جامهها را بِفُروشید و به خَمّار دهید
میْ فروشیست سِیَه کار و همه عور شُدیم
پیرهَن نیست کسی را مَگَر ایزار دهید
حاشَ لِلهْ که به تَنْ جامه طَمَع کرده بُوَد
آن بَهانهست دلِ پاکْ به دِلْدار دهید
طالبِ جانِ صَفا جامه چرا میخواهد؟
وان کِه بُردهست تَن و جامه به ایثار دهید
عَنکبوتیست زِ شهوت که تو را پَرده کَشَد
جامه و تَن زَر و سَر جُمله به یک بار دهید
تا بِبینید پَسِ پَرده یکی خورشیدی
شَمسِ تبریز کَزو دیده به دیدار دهید
میخُرامَد چو دو صد تَنگِ شِکَر بار دهید
جانْ بدان عشقْ سِپارید و همه روح شوید
وَزْ پِیِ صَدْقه از آن رنگْ به گُلْزار دهید
جمعِ رِنْدان و حَریفان همه یک رنگ شُدیم
گِرویها بِسِتانید و به بازار دهید
تا که از کُفر و زِ ایمان بِنَمانَد اثری
این قَدَح را زِ میِ شَرعْ به کُفّار دهید
اوَّل این سوختگان را به قَدَح دَریابید
واخِرالْاَمْر بِدان خواجه هُشیار دهید
در کَمین است خِرَد مینِگَرد از چپ و راست
قَدَحِ زَفْت بدان پیرَکِ طَرّار دهید
هر کِه جِنْس است بَرین آتشِ عُشّاق نَهید
هرچه نَقْد است به سَرفِتْنه اَسْرار دهید
کار و بار از سَرِ مَستیّ و خَرابی بِبَرید
خویش را زود به یک بار بدین کار دهید
آتشِ عشق و جُنونْ چون بِزَنَد بر ناموس
سَر و دَسْتار به یک ریشه دَسْتار دهید
جانها را بِگُذارید و در آن حَلْقه رَوید
جامهها را بِفُروشید و به خَمّار دهید
میْ فروشیست سِیَه کار و همه عور شُدیم
پیرهَن نیست کسی را مَگَر ایزار دهید
حاشَ لِلهْ که به تَنْ جامه طَمَع کرده بُوَد
آن بَهانهست دلِ پاکْ به دِلْدار دهید
طالبِ جانِ صَفا جامه چرا میخواهد؟
وان کِه بُردهست تَن و جامه به ایثار دهید
عَنکبوتیست زِ شهوت که تو را پَرده کَشَد
جامه و تَن زَر و سَر جُمله به یک بار دهید
تا بِبینید پَسِ پَرده یکی خورشیدی
شَمسِ تبریز کَزو دیده به دیدار دهید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.