هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از معشوق خود به عنوان موجودی الهی و فراتر از تصورات انسانی یاد می‌کند. او از زیبایی‌های معشوق، تأثیرات عشق و عرفان بر خود و دیگران سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند. شاعر همچنین از تأثیرات معنوی و روحانی معشوق بر جهان و موجودات دیگر صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی خواندن متون ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۰۴

صَنَما گَر زِ خَط و خالِ تو فرمان آرَنْد
این دلِ خسته مَجروحِ مرا جان آرَنْد

عاشقانْ نَقْشِ خیالِ تو چو بینَند به خواب
ای بَسا سیل که از دیده گِریان آرَنْد

خُنُک آن روز خوشا وَقتْ که در مَجْلِسِ ما
ساقیانْ دستِ تو گیرند و به مهمان آرَنْد

صوفیانْ طاقِ دو ابرویِ تو را سَجده بَرَند
عارفانْ آنچه نداری بَرِ تو آن آرَنْد

چَشمِ شوخِ تو چو آغاز کُند بوالْعَجَبی
آدمِ کافِر و اِبْلیسِ مُسلمان آرَنْد

بُت پَرَستانْ رُخِ خورشیدِ تو را گَر بینَند
بر قَد و قامَتِ زیبایِ تو ایمان آرَنْد

شَمّه‌یی گَر زِ تو در عالَمِ عِلْوی بِرَسَد
قُدسیانْ رَقص بَرین گُنبَدِ گَردان آرَنْد

گَر بدین عاشقِ دِلْسوخته‌یی مِسکینی
شِکَری زان لَبِ چون لَعْلِ بَدَخشان آرَنْد

جان و دل هر دو فِدایِ شِکَرِسْتانِ تو باد
آبِ حیوان چو از آن چاهِ زَنَخْدان آرَنْد

شَمسِ تبریز اگر بُلبُلِ باغِ اِرَمی
باشْ تا قوتِ تو از روضه رِضْوان آرَنْد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.