هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از جدایی و دوری یار خود شکایت میکند. او از رفتار ناعادلانه و بیوفایی یارش گله میکند و از این که یارش به جای او به دیگران توجه کرده است، ناراحت است. شاعر از غم و اندوه خود میگوید و از عقل خود میخواهد که او را از این اندیشههای بد دور کند. در نهایت، شاعر به صلاحالدین ضیا اشاره میکند که مانند ماه روشنایی میدهد و کارهای دشوار را آسان میکند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عاطفی و احساسی عمیق مانند عشق، جدایی، غم و شکایت است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعارههای پیچیده ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۸۱۴
بارِ دیگر یارِ ما هَنْباز کرد
اندک اندک خویْ از ما بازکرد
مَکْرهایِ دشمنان در گوش کرد
چَشمِ خود بر یارِ دیگر باز کرد
هر دَم از جورَش دل آرَد نو خَبَر
غَمْ دلِ تَرسنده را غَمّاز کرد
رُو تُرُش کردن بَرِ ما پیشه ساخت
یک بَهانه جُست و دست اَنْگاز کرد
ای دَریغا رازِ ما با همدِگَر
کو دِگَر کَس را چُنین هَم راز کرد
ای دلْ از سَرْ صبر را آغاز کُن
زان که دِلْبَر جور را آغاز کرد
عقل گوید کین بَداَنْدیشی مَکُن
او از آنِ ماست بر ما ناز کرد
میدَهَد چون مَهْ صَلاحُ الدّین ضیا
کَارْغَنون را زُهره جان ساز کرد
اندک اندک خویْ از ما بازکرد
مَکْرهایِ دشمنان در گوش کرد
چَشمِ خود بر یارِ دیگر باز کرد
هر دَم از جورَش دل آرَد نو خَبَر
غَمْ دلِ تَرسنده را غَمّاز کرد
رُو تُرُش کردن بَرِ ما پیشه ساخت
یک بَهانه جُست و دست اَنْگاز کرد
ای دَریغا رازِ ما با همدِگَر
کو دِگَر کَس را چُنین هَم راز کرد
ای دلْ از سَرْ صبر را آغاز کُن
زان که دِلْبَر جور را آغاز کرد
عقل گوید کین بَداَنْدیشی مَکُن
او از آنِ ماست بر ما ناز کرد
میدَهَد چون مَهْ صَلاحُ الدّین ضیا
کَارْغَنون را زُهره جان ساز کرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.