هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که از مفاهیمی مانند عشق، روشنایی، و بیداری معنوی سخن می‌گوید. شاعر از روز به عنوان نماد روشنایی و بیداری و از شب به عنوان نماد تاریکی و غفلت یاد می‌کند. او تأکید می‌کند که تنها عاشقان هستند که روز را تجربه می‌کنند و از غفلت رها می‌شوند. همچنین، شاعر به ظهور آفتاب و بیداری معنوی اشاره می‌کند و مخاطب را به درک این حقیقت دعوت می‌کند.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم عرفانی دارد. بنابراین، برای سنین پایین‌تر ممکن است قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۸۱۶

خَلْق می‌جُنبَند مانا روز شُد
روز را جانْ بَخش جانا روز شُد

چند شب گشتیم ما و چند روز
در غَم و شادیِّ تو تا روز شُد

در جهان بَس شهرها کان‌جا شب است
اَنْدَرین ساعت که این جا روز شُد

در شبِ غَفلَت جهانی خُفته‌اند
زافتابِ عشقْ ما را روز شُد

هر کِه عاشق نیست او را روز نیست
هر کِه را عشق است و سودا روز شُد

صُبح را در کُنجِ این خانه مَجوی
رو به بالا کُن به بالا روز شُد

بر تو گَر خارست بر ما گُل شِکُفت
بر تو گَر شام است بر ما روز شُد

گَر تو از طِفْلی زِ روز آگَهْ نه‌یی
خیز با ما جانِ بابا روز شُد

روز را مُنْکِر مَشو لا لا مَگو
چند لا لا؟ جانِ لالا روز شُد

آفتاب آمد که اِنْشَقَّ الْقَمَر
بِشْنو این فرمانِ اَعْلا روز شُد

پاسْبانا بَس دِگَر چوبَک مَزَن
پاسْبان و حارسِ ما روز شُد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.