هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن عاشقان و مستان به امید دیدار معشوق و بوی دلدار، به سوی ساقی می‌آیند. عارفان و زاهدان نیز در این جمع حضور دارند و از ساقی می‌خواهند که همه را یک رنگ کند و باده بدهد. این شعر حالتی عرفانی و عاشقانه دارد و از مفاهیمی مانند مستی، عشق، و رهایی از خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیمی مانند مستی و رهایی از خود نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۸۱۸

ساقیانْ سَرمَست در کار آمدند
مَستیانْ در کویِ خَمّار آمدند

حَلْقه حَلْقه عاشقان و بی‌دلان
بر امیدِ بویِ دِلْدار آمدند

بُلبُلانِ مَست و مَستانِ اَلَست
بر امیدِ گُلْ به گُلْزار آمدند

هین که مَخْموران دَرین دَمْ جوقْ جوق
بر دَرِ ساقی به زِنْهار آمدند

یک نِدا آمد عَجَب از کویِ دل
بی‌دل و بی‌پا به یک بار آمدند

از خوشیِّ بویِ او در کویِ او
بی‌خود و بی‌کَفْش و دَستار آمدند

بی‌مُحابا دِهْ تو ای ساقی مُدام
هین که جان‌ها مَستِ اَسْرار آمدند

عارفانْ از خویشْ بی‌خویش آمدند
زاهِدانْ در کارْ هُشیار آمدند

ساقیا تو جُمله را یک رَنگ کُن
باده دِهْ گَر یار و اَغْیار آمدند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.