۳۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۳۰

صافِ جان‌ها سویِ گَردون می‌رَوَد
دُردِ جان‌ها سویِ هامون می‌رَوَد

چَشمِ دِلْ بُگْشا و در جان‌ها نِگَر
چون بیامَد چون شُد و چون می‌رَوَد

جامه بَرکَش چون که در راهی رَوی
چون همه رَهْ خاک با خون می‌رَوَد

لاله خون آلود می‌رویَد زِ خاک
گَر چه با دامانِ گُلْگون می‌رَوَد

جانْ چو شُد در زیرِ خاکَم جا کنید
خاکْ در خانه چو خاتون می‌رَوَد

جانِ عَرشیْ سویِ عیسی می‌رَوَد
جانِ فرعونی به قارون می‌رَوَد

سویِ آن دلْ جانِ من پَر می‌زَنَد
کو لَطیف و شاد و موزون می‌رَوَد

زان که آن جانْ دونِ حَق چیزی نخواست
وین دِگَر جانْ سویِ مادون می‌رَوَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.