هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق الهی و رابطه‌ی عارفانه با معشوق ازلی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عشق او به معشوق، مانند آتشی است که در نیستان شعله‌ور می‌شود و او را همواره تازه و زنده نگه می‌دارد. او از مستی ناشی از شراب دنیوی بی‌نیاز است و تنها مستی عشق الهی را می‌طلبد. شاعر همچنین به این نکته اشاره می‌کند که هر کس از خودخواهی و کبر رها شود، به حیات حقیقی دست می‌یابد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۳۱

هر زمان لُطْفَت هَمی در پَیْ رَسَد
وَرْ نَه کَس را این تَقاضا کَی رَسَد

مَستِ عشقم دار دایم بی‌خُمار
من نخواهم مَستی‌یی کَزْ مَیْ‌رَسَد

ما نِیِسْتانیم و عشقَش آتشی‌ست
مُنْتَظِر کانْ آتش اَنْدَر نَی رَسَد

این نِیِسْتان آبْ زاتَش می‌خورَد
تازه گردد زاتَشی کَزْ وَیْ رَسَد

تا اَبَد از دوستْ سَبز و تازه ایم
او بهاری نیست کو را دَیْ رَسَد

لا شویم از کُلُّ شَیْی‌ءٍ هالِکٌ
چون هَلاک و آفَت اَنْدَر شَی رَسَد

هر کِه او ناچیز شُد او چیز شُد
هر کِه مُرد از کِبْر او در حَی رَسَد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.