۴۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۳۲

شب شُد و هنگامِ خَلْوَتگاه شُد
قِبله عُشّاقْ رویِ ماه شُد

مَهْ پَرَستان ماهْ خندیدن گرفت
شب رُوان خیزید وَقتِ راه شُد

خواب آمد ما و من‌ها لا شُدند
وَقتِ آن بی‌خوابِ اِلَّااللّه شُد

مَغْزها آمیخته با کاهِ تَن
تَنْ بِخُفت و دانه‌ها بی‌کاه شُد

هِنْدوانْ خَرگاهِ تَن را روفْتَند
تُرکْ خَلْوَت دید و در خَرگاه شُد

گفت و گوهایِ جهان را آب بُرد
وَقتِ گفتن‌هایِ شاهَنْشاه شُد

شَمسِ تبریزی چو آمد در میان
اهلِ معنی را سُخَن کوتاه شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.