۶۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۳۵

گُلِ خندان که نَخندَد چه کُند؟
عَلَم از مُشک نَبندَد چه کُند؟

نارِ خَندان که دَهان بُگْشاده‌ست
چون که در پوست نگُنجد چه کُند؟

مَهِ تابانْ به جُز از خوبی و ناز
چه نِمایَد؟ چه پَسَندَد؟ چه کُند؟

آفتاب اَرْ نَدَهَد تابش و نور
پس بدین نادره گُنبَد چه کُند؟

سایه چون طَلْعَتِ خورشید بِدید
نکُند سَجده نَخُنْبَد چه کُند؟

عاشق از بویِ خوشِ پیرهَنَت
پیرهن را نَدِرانَد چه کُند؟

تَنِ مُرده که بَرو بَرگُذَری
نشود زنده نَجُنبَد چه کُند؟

دِلَم از چَنگِ غَمَت گشت چو چَنگ
نَخُروشَد نَتَرنگَد چه کُند؟

شیرِ حَقْ شاهْ صَلاحُ الدّین است
نکُند صید و نَغُرَّد چه کُند؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.