هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی و تأثیرات آن بر روح و جان انسان میپردازد. شاعر بیان میکند که عشق واقعی تنها از طریق عشق الهی زنده میماند و کسی که از عشق الهی زاده شود، زنده است. او از قدرت و تأثیر عشق سخن میگوید و بیان میکند که عشق میتواند انسان را به اوج برساند و حتی مرگ را شکست دهد. شاعر همچنین به رابطهی عاشق و معشوق اشاره میکند و بیان میکند که عشق واقعی باعث میشود که انسان از غمهای دنیا رها شود و شادی درونی پیدا کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالانی مناسب است که توانایی درک مفاهیم عمیق و انتزاعی را دارند.
غزل شمارهٔ ۸۴۳
در عشقْ زنده بایَد کَزْ مُرده هیچ نایَد
دانی که کیست زنده؟ آن کو زِ عشقْ زایَد
گَرمیِّ شیرِ غُرّان تیزیِّ تیغِ بُرّان
نَرّیِ جُمله نَرّان با عشقْ کُند آید
در راهْ رَهْ زنانَند وین هَمرَهانْ زَنانَند
پایِ نِگارکرده این راه را نَشایَد
طَبْلِ غَزا بَرآمَد وَزْ عشقْ لشکر آمد
کو رُستَمِ سَرآمَد تا دست بَرگُشایَد؟
رَعْدَش بِغُرَّد از دل جانَش زِ ابرِ قالَب
چون بَرق بِجْهَد از تَنْ یک لحظهیی نَپایَد
هرگز چُنین سَری را تیغِ اَجَل نَبُرَّد
کین سَر زِ سَربُلندی بر ساقِ عَرش سایَد
هرگز چُنین دلی را غُصّه فرونگیرد
غَمهایِ عالَمْ او را شادیِّ دلْ فَزایَد
دریا پِیاَش تُرُش رو او ابرِ نوبَهار است
عالَم به دوستْ شیرین قاصِدْ تُرُش نِمایَد
شیرش نخواهد آهو آهویِ اوست یاهو
مُنْکِر دَرین چَراخورْ بسیار ژاژ خایَد
در عشقْ جویْ ما را در ما بِجویْ او را
گاهی مَنَش سِتایَم گاه او مرا سِتایَد
تا چون صَدَف زِ دریا بُگْشایَد او دَهانی
دریایِ ما و من را چون قطره دَررُبایَد
دانی که کیست زنده؟ آن کو زِ عشقْ زایَد
گَرمیِّ شیرِ غُرّان تیزیِّ تیغِ بُرّان
نَرّیِ جُمله نَرّان با عشقْ کُند آید
در راهْ رَهْ زنانَند وین هَمرَهانْ زَنانَند
پایِ نِگارکرده این راه را نَشایَد
طَبْلِ غَزا بَرآمَد وَزْ عشقْ لشکر آمد
کو رُستَمِ سَرآمَد تا دست بَرگُشایَد؟
رَعْدَش بِغُرَّد از دل جانَش زِ ابرِ قالَب
چون بَرق بِجْهَد از تَنْ یک لحظهیی نَپایَد
هرگز چُنین سَری را تیغِ اَجَل نَبُرَّد
کین سَر زِ سَربُلندی بر ساقِ عَرش سایَد
هرگز چُنین دلی را غُصّه فرونگیرد
غَمهایِ عالَمْ او را شادیِّ دلْ فَزایَد
دریا پِیاَش تُرُش رو او ابرِ نوبَهار است
عالَم به دوستْ شیرین قاصِدْ تُرُش نِمایَد
شیرش نخواهد آهو آهویِ اوست یاهو
مُنْکِر دَرین چَراخورْ بسیار ژاژ خایَد
در عشقْ جویْ ما را در ما بِجویْ او را
گاهی مَنَش سِتایَم گاه او مرا سِتایَد
تا چون صَدَف زِ دریا بُگْشایَد او دَهانی
دریایِ ما و من را چون قطره دَررُبایَد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.